سخنرانی
مشکل بزرگ مسلمین
سخنرانی در جمع سفیران ممالک اسلامی (مشکلات بزرگ مسلمین)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 10 آب‍ان‌ ‭1358

زمان (قمری) : 10 ذی الحجه ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 414

موضوع : مشکل بزرگ مسلمین

زبان اثر : فارسی

مناسبت : عید قربان

حضار : سفیران ممالک اسلامی

سخنرانی در جمع سفیران ممالک اسلامی (مشکلات بزرگ مسلمین)

سخنرانی

‏زمان: 11 صبح 10 آبان 1358 / 10 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: مشکل بزرگ مسلمین‏

‏مناسبت: عید قربان ‏

‏حضار: سفیران ممالک اسلامی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

روز مبارک 

‏     من عید بزرگ اسلامی را به همۀ ملت بزرگ اسلام تبریک عرض می کنم، و‏‎ ‎‏امیدوارم که عیدها بر ملتهای اسلامی مبارک و سعید باشد. و از شما‏‎ ‎‏آقایان تشکر می کنم که تشریف آوردید تا از نزدیک ما با شما مطالبمان را در‏‎ ‎‏میان بگذاریم. عید مسلمین وقتی سعید و مبارک هست که مسلمین خودشان‏‎ ‎‏استقلالشان را و مَجدشان را ـ آن مجدی که در صدر اسلام برای مسلمین بود ـ به‏‎ ‎‏دست بیاورند. مادامی که مسلمین در این حال هستند، در حال تفرُّق و تشتُّت، و‏‎ ‎‏در حالی که همه چیزشان پیوسته به غیر است، هیچ روزی برای آنها مبارک‏‎ ‎‏نیست. مبارک آن روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامی، کوتاه‏‎ ‎‏بشود، و مسلمین روی پای خودشان بایستند و امور مملکتشان را خودشان به دست‏‎ ‎‏بیاورند. ‏

‏     من نمی دانم که این مشکلاتی که هم دولتهای اسلامی و هم ملتهای اسلامی به آن‏‎ ‎‏توجه دارند چه وقت باید حل بشود؟ یک مشکل، مشکل بین ملتها و دولتهاشان ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏از مشکلات بزرگی که مسلمین به آن گرفتار هستند مشکلی است که بین ملتها و‏‎ ‎‏دولتهاست. هر دولتی با ملت خودش. و مشکل دیگر اشکالی است که بین دولتهاست‏‎ ‎‏دولتهای اسلام است، بعضی ها با بعضی.‏


مشکل دولتها و ملتهای اسلامی 

‏     مشکل دولتها و ملتها این است که دولتها باز خودشان را نشناختند، و ملت خودشان را‏‎ ‎‏نشناختند. اینها باز گمان می کنند که باید فرمانفرمایی کنند، و ملت باید کورکورانه اطاعت.‏‎ ‎‏مادامی که این مشکل هست که دولتها می خواهند فرمانفرمایی کنند و برای خاطر این‏‎ ‎‏فرمانفرمایی، سرکوبی کنند ملتهای خودشان را، این مشکل نخواهد رفع شد. و اگر این‏‎ ‎‏مشکل رفع نشود، مشکلهای اساسی ما ـ که گرفتاری ماست به دست ابرقدرتها ـ حل‏‎ ‎‏نخواهد شد. و مادامی که دولتها باز تکالیف خودشان را ندانند ‏‏[‏‏خطرِ این‏‏]‏‏ مشکل را‏‎ ‎‏می دانند؛ می دانند که این اختلافاتی که بین خودشان هست، موجب گرفتاریها و‏‎ ‎‏نابسامانیهای ممالکشان هست؛ لکن به واسطۀ بعض از مسائل، یا اغراض یا خیانت بعض‏‎ ‎‏از جناحها، این مشکل را حل نمی کنند. تا کِی ما باید گرفتار این مشکلات باشیم و وابسته‏‎ ‎‏به غرب و شرق؟ کِی می خواهیم، کِی دولتهای اسلامی می خواهند، بیدار بشوند؟ و کِی‏‎ ‎‏دولتهای اسلامی با ملتهای خودشان آن طور که در صدر اسلام بین دولتهای اسلامی و‏‎ ‎‏اسلام و ممالک خودشان و کشور خودشان و ملت خودشان بوده است ‏‏[‏‏می خواهند رفتار‏‎ ‎‏کنند‏‏]‏‏ تا کی ما می خواهیم جدا باشیم از ملت؟‏

جایگاه ملت در رژیم سابق، و پس از انقلاب

‏     شما ملاحظه بکنید این دو حالی را که ملت ما داشتند: یک حال، حال زمان رژیم‏‎ ‎‏شاهنشاهی؛ از اول شاهنشاهی تا آخر؛ و خصوصاً در این پنجاه و چند سال، که من‏‎ ‎‏تمامش را یادم هست و شاید شماها یادتان نباشد، لکن خوب، بعضیش را ادراک کردید؛‏‎ ‎‏مقایسه با آن زمان؛ زمانی که ملت ما غلبه کرد بر همۀ قدرتها، بر همۀ ابرقدرتها، و این سد‏‎ ‎‏بزرگ را شکست. مقایسه مابین این دو حال بکنید، و حکومتها هم مقایسه کنند در بین‏‎ ‎‏این دو حال، و ببینند باید چه بکنند. در حالی که رژیم سابق بود، ملت از دولت جدا بود.‏‎ ‎‏نه جدای بی تفاوت؛ جدایی که در مقابل هم ایستاده بودند. دولت و شاهِ مخلوع، تمام‏‎ ‎‏هَمَّش را بر سرکوبی ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را می کوبید، حبس می کرد،‏

‏زجر می کرد، اعدام می کرد و اجازۀ نفس کشیدن نمی داد، ملت هم با او مخالفت داشت.‏‎ ‎‏اگر مشکلی برای دولت پیدا می شد، اگر ملت بر آن مشکل اضافه نمی کرد، از آن مشکل‏‎ ‎‏هم چیزی را کسر نمی کرد؛ معاونت نمی کرد، بلکه اگر شکست می خورد دولت، ملت‏‎ ‎‏خوشحال بود. و اگر دولت یا شاه غلبه می کرد، ملت متأثر بود. ‏

‏     ما دیدیم و شما هم شنیدید، و من هم بعضیش را شنیدم و بعضیش را دیدم، رضا خان‏‎ ‎‏در اینجا حکومت کرد، حکومت جائرانه و غیرقانونی، و با ملت آن کرد که تاریخ ثبت‏‎ ‎‏خواهد کرد، آن روزی که کشورهای اجانب هجوم آوردند و کشور ما را گرفتند و همه‏‎ ‎‏چیز ما در معرض خطر بود، لکن من شاهد بودم که وقتی که رضا خان از ایران بیرون رفت‏‎ ‎‏و بیرونش کردند، ملت ما در عین حالی که آن قدر ناراحت بود از آمدن اجانب،‏‎ ‎‏خوشحال شد. این را یک هدیۀ آسمانی می دانست. من به پسر بی رُشدِ او سفارش دادم‏‎ ‎‏که نکن کاری که مثل پدرت اگر از بین بروی مردم، شادی بکنند، نشنید و بعد وقتی که‏‎ ‎‏رفت، ملت ما شادیها کردند؛ در خیابانها شادیهای زیاد کردند. این دولتی که با ملت‏‎ ‎‏خودش مخالف است. ‏

‏     و حالا را ملاحظه کنید دولتی که در مقابل ملت نایستاده است. ملت هر روز‏‎ ‎‏نمی ترسند که مأمورین دولت بریزند و بگیرند و ببرند و حبس کنند و آزار بدهند آنها را.‏‎ ‎‏الآن ملت طوری است که اگر برای دولت مشکلی پیدا بشود، خود ملت پیشقدم می شوند‏‎ ‎‏برای رفع اشکال. الآن که دولت نمی تواند این گرفتاریهایی که ملت ما پیدا کرده است به‏‎ ‎‏واسطۀ رژیم سابق همۀ اطراف او را حل بکند، ملت ما ریختند و در همۀ قشرها دارند‏‎ ‎‏کمک می کنند، همین امروز، قبل از آمدن آقایان، اشخاصی که در جهاد سازندگی در‏‎ ‎‏خود قم مشغول فعالیت هستند، آمدند پیش من و فعالیتهایی که خودشان کرده بودند‏‎ ‎‏بدون اینکه از دولت هم کمکی باشد، برای من شمردند، که بسیار زیاد بود. چه قدر‏‎ ‎‏ساختمان، و چه قدر درو کردن گندمها و زراعتها برای کشاورزها، و چه قدر حمام، و چه‏‎ ‎‏قدر بهداری، و امثال اینها. این ملتی که کشور خودش را از خودش می داند و دولت‏‎ ‎‏خودش را هم از خودش می داند. وقتی که کشور از خودش شد و دولت از خودش، نه‏

‏دولت احساس این را می کند که باید با سرنیزه با ملت رفتار کند؛ و نه ملت می ترسد که‏‎ ‎‏دولت همچو کاری بکند، و ‏‏[‏‏نه‏‏]‏‏ احساس این را می کند که اجنبی است، و اگر خدمت به‏‎ ‎‏او کند خدمت به اجنبی است. شما این دو حال را ملاحظه کنید. آن حال، حالی بود که‏‎ ‎‏ملت از دولت جدا بود. و این حالی است که ملت از دولت جدا نیست. این حال؛ همانی‏‎ ‎‏است که اسلام می خواهد که دولتها خدمتگزار ملتها باشند. ‏

رشد سیاسی مسلمین

‏     مشکلۀ بزرگ ما مسلمین این است که مع الأسف باید بگویم رشدمان کم است؛ رشد‏‎ ‎‏سیاسیمان کم است. ما باز گمان می کنیم که با سرنیزه و با فشار و با سازمان امنیت و با ارتش‏‎ ‎‏می شود که یک ملتی را اصلاح کرد و یک مملکتی را استقلالش را به دست آورد. ما باز‏‎ ‎‏این طور فکر می کنیم. دولتهای ما باز فکر این هستند که ملت خودشان را به هر طوری که‏‎ ‎‏هست سرکوب کنند. این مشکل کِی باید رفع بشود؟ و این دولتها کِی به خود بیایند که با‏‎ ‎‏ملتهای خودشان ‏‏[‏‏دوست باشند‏‏]‏‏ با ملتهایی که شما که زندگی می کنید برای زحمتهایی‏‎ ‎‏است که آنها دارند می کشند. با ملتهای خودتان دوست باشید؛ و آنها پشتیبان شما، و شما‏‎ ‎‏خدمتگزار آنها. اگر ملتها احساس بکنند که دولتها برای پشتیبانی و خدمت به آنها آمدند،‏‎ ‎‏هیچ اشکال نیست که آنها هم در خدمت حاضرند، و بیشتر حاضرند. این مشکله به دست‏‎ ‎‏خود دولتهاست که حل کنند. و مع الأسف نمی کنند. این یکی از مشکلات ماست که تا‏‎ ‎‏این مشکل حل نشود، امید اینکه ما بتوانیم با ابرقدرتها مخالفت کنیم و بتوانیم آنها را از‏‎ ‎‏ممالک خودمان بیرون کنیم نیست.‏

مشکل دولتهای اسلامی 

‏     مشکل دوم هم، که مثل همین مشکل است، مشکل دولتهاست با هم. چرا باید‏‎ ‎‏دولتهای اسلامی با هم این طور باشند که هر کدام به طرف دیگر بِکشند؟ چرا باید یک‏‎ ‎‏کشورهایی که دارای همه چیز هستند و دارای همه جور قدرت هستند، اسرائیل با آن عدۀ‏‎ ‎‏کم بیاید و به آنها این طور حکمفرمایی کند؟ چرا باید این طور باشد؟ جز این است که‏

‏ملتها از هم جدا، و از دولتها جدا و دولتها از هم جدا، و یک میلیارد جمعیت مسلمین با‏‎ ‎‏همۀ تجهیزاتی که دارند نشسته اند و اسرائیل آن جنایات را به لبنان می کند و به فلسطین‏‎ ‎‏می کند، و آنها نشسته اند و تماشا می کنند! تماشاگر هستند. آن قدر صدای برادرهای ما از‏‎ ‎‏آنجا بلند است، و ما گوش می کنیم و نشستیم تماشاگر هستیم. کِی ما باید قدرت خودمان‏‎ ‎‏را بیابیم؟ شما می دانید، در تاریخ دیدید، که مسلمین صدر اسلام با یک عدۀ کم اما‏‎ ‎‏مجتمع و با ایمان غلبه کردند، در ظرف کمتر از نیم قرن، بر تقریباً معمورۀ‏‎[1]‎‏ آن وقت،‏‎ ‎‏غلبه کردند برای اینکه با هم بودند و اسلحۀ ایمان دست آنها بود. کی ما می خواهیم این‏‎ ‎‏اسلحۀ ایمان را، که کنار گذاشته شده است، به دست بگیریم، و با این قدرتها با اسلحۀ‏‎ ‎‏ایمان مقابله کنیم؟ شما دیدید که یک ملتی که عددش کم و هیچ اسلحه نداشت و هیچ‏‎ ‎‏ابزار جنگی نداشت و هیچ نظامیگری نداشت ‏‏[‏‏ولی‏‏]‏‏ ابزار ایمان داشت، با ابزار ایمان‏‎ ‎‏غلبه کرد بر یک قدرت شیطانی که همۀ قدرتها دنبال او بودند. نه همان ابرقدرتها، همۀ‏‎ ‎‏قدرتها دنبال او بودند. این قدرت ایمان بود که یک مشت مردم را که هیچ نداشتند غلبه‏‎ ‎‏داد. این همان قدرتی بود که در صدر اسلام با یک ابزار کم و یک عدد کم غلبه کردند بر‏‎ ‎‏روم با آن بساط و بر امپراتوری ایران با آن همه ابزار. آنها تهی بودند از ایمان؛ و اینها‏‎ ‎‏دست پر بودند در ایمان، غلبه کردند. ‏

‏     کِی ما می خواهیم، مسلمین کِی می خواهند از این خواب بیدار بشوند؟ و کِی‏‎ ‎‏می خواهند که مشکلات بین خودشان را رفع بکنند؟ تا مشکلات بین خودتان رفع نشود،‏‎ ‎‏تا مشکلات بین دولتها و ملتهای خودشان رفع نشود و مشکلات بین خود دولتها رفع‏‎ ‎‏نشود، امید اینکه شما بتوانید مَجدِ خودتان را به دست بیاورید نداشته باشید. ما از سالهای‏‎ ‎‏طولانی این مطلب را هِی گفتیم و هِی نوشتیم و هِی گفتیم، و آنها هم شنیدند و تماشاگر‏‎ ‎‏بودند.‏

‏     خداوند ان شاءالله ما مسلمین را بیدار کند. و ما مسلمین را به وظایف اسلامی خودمان،‏

‏به وظایف الهی خودمان، آشنا کند. خداوند ان شاءالله یک توفیقی بدهد که ما عیدهایمان‏‎ ‎‏عید باشد؛ نه عیدهایمان عیدی باشد که ما گرفتار ابرقدرتها هستیم. عیدهامان عید باشد.‏‎ ‎‏خداوند همۀ شما را تأیید کند؛ و همۀ ممالک اسلامی را تقویت کند؛ و ایمان به همه ما‏‎ ‎‏بدهد، و توجه به مشکلات، و رفع کردن مشکلات. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • ـ ممالک و سرزمینهای آباد.