سخنرانی
برترین هجرتها، هجرت از نفسانیات
سخنرانی در جمع بانوان «مکتب هجرت»؛ (هجرت از نفسانیت)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 16 دی‌ ‭1358

زمان (قمری) : 17 ص‍ف‍ر ‭1400

مکان: قم

شماره صفحه : 59

موضوع : برترین هجرتها، هجرت از نفسانیات

زبان اثر : فارسی

حضار : بانوان «مکتب هجرت»

سخنرانی در جمع بانوان «مکتب هجرت»؛ (هجرت از نفسانیت)

سخنرانی

‏زمان: 16 دی 1358 / 17 صفر 1400‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: برترین هجرتها، هجرت از نفسانیات ‏

‏حضار: بانوان «مکتب هجرت»‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

برترین هجرتها

‏     من یک قدری حالم البته مقتضی نیست که شما را زحمت بدهم. لکن چند کلمه‏‎ ‎‏[‏‏صحبت می کنم‏‏]‏‏. شما از قراری که ذکر کردند از گروه «هجرت» هستید. هجرت یک‏‎ ‎‏معنای بزرگی است. و از همۀ هجرتها ‏‏[‏‏مهمتر‏‏]‏‏ هجرت از خودبینی و راه افتادن از این‏‎ ‎‏اَنانیت نفس و هجرت از خود به خداست. هجرت رسول اکرم، از مکه به مدینه برای این‏‎ ‎‏بود که به بشر راه هجرت را، این هجرت از خود به خدا را نشان بدهد. تعلیمات انبیا برای‏‎ ‎‏همین هجرت است که ما از ظلمات، از تاریکیها، از خودخواهیها، از نفسانیتها، هجرت‏‎ ‎‏کنیم به سوی خدا و پشت کنیم به خودمان و به آمال شیطانی خودمان؛ و رو کنیم به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی: ‏وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهَاجِراً إلَی الله و رَسوُلِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ أَجرُهُ عَلَی الله ِ.‎[1]‎

‏    ‏‏محتمل است که همین هجرت از خانۀ، طبیعت باشد؛ از جهت نفس باشد. ممکن‏‎ ‎‏است «بیت» همین بیت نفس انسان باشد. یعنی همین طبیعت که بیت نفس است و نفس در‏‎ ‎‏او محبوس است. ممکن است ‏‏[‏‏معنای‏‏]‏‏ آیۀ شریفه این باشد که کسی که از این بیت نفس‏‎ ‎‏خارج شد، «مهاجراً إلی الله و رسوله» رو آورد به خدا و رسول، و از آن چیزهایی که وادار‏‎ ‎‏می کند انسان را ‏‏[‏‏برای‏‏]‏‏ توجه به دنیا، توجه به آمال دنیایی، و بازمی دارد انسان را از‏‎ ‎‏رسیدن به خدا، از رسیدن به حقیقت این تعلقاتی که انسان دارد به دنیا، که هر انسانی تعلق‏

‏به دنیا دارد، و نفس متعلق به دنیاست، توجه به خود و آمال خودش دارد و اگر چنانچه‏‎ ‎‏کسی از این بیت، از این بیت ظلمانی، از این بیتی که ما را باز می دارد از وصول به کمالات‏‎ ‎‏انسانی، کسی خارج بشود از این بیت و رو بیاورد به خدا، هجرت کند به سوی خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی و رسول خدا، که آن هم هجرت به خداست، برسد تا آنجایی که «ادرکه‏‎ ‎‏الموت» حالا یا «ادرکه الموت»، یعنی آن موت اختیاری که از برای اولیای خدا هست که‏‎ ‎‏از همۀ آمال خودشان دست برمی دارند و فانی می شوند در حق تعالی، یا اینکه در این‏‎ ‎‏مهاجرتی که ‏‏[‏‏می کند‏‏]‏‏ ادراک موت بشود همان موت معهود، این ‏وقع أجره علی الله  ‏ـ این‏‎ ‎‏دیگر هیچ ـ بنابر آن احتمال اول، دیگر اجری جز اینکه خدا به او بدهد اجر دیگری را‏‎ ‎‏نمی خواهد. اصلاً برای او دیگر آمال و آرزویی نیست. فقط خدا را می خواهد.‏

الهی شدن اعمال در پرتو هجرت از نفسانیات 

‏     شما که این اسم را برای خودتان انتخاب کردید و «هجرت» ‏‏[‏‏را که‏‏]‏‏ اسم شریفی‏‎ ‎‏است، انتخاب کردید توجه به این داشته باشید که از زیر بار مسئولیت این اسم هم بیرون‏‎ ‎‏بیایید، و هجرت بکنید. توجه بکنید به اینکه این دنیا هر چه باشد می گذرد. هر چه علاقه‏‎ ‎‏بیشتر باشد سخت تر می گذرد. هر چه توجه به این دنیا باشد، علاقه به این دنیا باشد،‏‎ ‎‏سخت تر می گذرد. در عین حالی که اولیای خدا این هجرت را کرده بودند، مع ذلک آن‏‎ ‎‏فعالیتهایی ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ که برای رضای خدا و برای رساندن نفع به برادرها و خواهرها بوده است‏‎ ‎‏می کرده اند. این هجرت اگر ان شاءالله تحقق پیدا بکند، موجب این می شود که کار انسان‏‎ ‎‏الهی می شود. الآن هر عملی که از ماها صادر می شود عملی است که نفس در او و‏‎ ‎‏خودبینی در او هست و این عمل نفسانی است، عمل شیطانی است. اگر آن هجرت‏‎ ‎‏حاصل بشود و مهاجر الی الله و رسول انسان بشود، آن وقت تمام اعمالی که به جا‏‎ ‎‏می آورد اعمالی است که روحانی است؛ اعمالی است الهی. همۀ اعمال را به جا می آورد.‏‎ ‎‏جنگ می کند، جنگش الهی است. کسب می کند، کسبش الهی است. همۀ کارهایی که‏‎ ‎‏دیگران هم می کنند انبیا هم همۀ آن کارهایی که دیگران می کردند کارهایی که مربوط به‏

‏معیشت بود، مربوط به زندگی بود، مربوط به ادارۀ کشور بود، می کردند.‏

تمایز اعمال در الهی بودن و غیر الهی بودن آن 

‏     پیغمبر جنگ می رفتند و معاشرت با اشخاص می کردند، زندگی عادی می کردند،‏‎ ‎‏لکن زندگی الهی بود. چند نفر که با هم نشسته بودند فرض کنید همه یک کار را انجام‏‎ ‎‏می دادند، و بین آنها پیغمبر اکرم بود و اشخاصی که تبعیت مطلق از او کرده بودند بود و‏‎ ‎‏منافقها هم بودند و آنهایی که هجرت نکرده بودند آنها هم بودند، کار ‏‏[‏‏همه‏‏]‏‏ به حسب‏‎ ‎‏صورت مثل هم بود: همه جنگ می رفتند، همه فرض کنید کار دیگر می کردند ؛ لکن‏‎ ‎‏معناش با هم فرق می کرد. آن کاری که از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ صادر می شد با‏‎ ‎‏آن کاری که از یک منافق صادر می شد در صورت یکی بود؛ معناش دوتا بود. آن الهی‏‎ ‎‏بود؛ این شیطانی بود. آن کسی که گرفتار این ظلمتها هست کارهایش هر چه کار هم بکند،‏‎ ‎‏نورانیت ندارد؛ ولو کارهایی که عبادی باشند باز آن نورانیت درش نیست؛ فقط یک‏‎ ‎‏ادای تکلیفی است. نماز می خواند، ‏‏[‏‏اما‏‏]‏‏ نماز ‏‏[‏‏او‏‏]‏‏ یک ادای تکلیفی است که معاقب‏‎ ‎‏نیست برای اینکه ‏‏[‏‏نگویند‏‏]‏‏ چرا نخواندی. لکن نماز، او را راه نمی برد. باید این عباداتی‏‎ ‎‏که به جا می آوریم اینها ما را راه ببرند؛ ما را مهاجر کنند.‏

‏     کوشش کنید که کارهایتان کارهای الهی باشد؛ برای خودنمایی نباشد؛ برای این نباشد‏‎ ‎‏که دیگران از شما تعریف کنند؛ برای این نباشد که از شما مدح و ثنا بکنند؛ برای خدا‏‎ ‎‏باشد. وقتی کار برای خدا باشد، آن کار نورانی است. هر مقداری از نماز را که توجه به‏‎ ‎‏خدا دارید، این مقدار نورانیت پیدا می کند و بالا می رود. و هر مقداری که غافل هستیم،‏‎ ‎‏آن مقدار نورانیت ندارد و طرف ملکوت نمی رود. همۀ کارها اینطوری است. فرق ما بین‏‎ ‎‏اولیا و دیگران در صورت هیچی نیست؛ گاهی وقتها دیگران از اولیا خوش اندامتر هم‏‎ ‎‏بوده اند؛ در معناست فرق. فرق معنوی است. که دارند، اعمالشان با هم فرق دارد. از حیث‏‎ ‎‏معنویت یک ضربت علی ‏یَومَ الخَندَقِ أَفضَلُ مِن عِبَادَةِ الثِّقلَین‎[2]‎‏. البته آن، جهت مقابلۀ کفر و‏‎ ‎

‏اسلام با هم بوده لکن اگر این را یک کسی دیگر هم می کرد اینطور نمی شد که افضل از‏‎ ‎‏عبادت ثقلین باشد. اگر کسی گرفتار نفس باشد، ولو همان عملی که از علی ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏[‏‏از او‏‏]‏‏ صادر شده بود و فتح حاصل می شد به ‏‏[‏‏ضربت‏‏]‏‏ او، غلبه بر کفر هم حاصل‏‎ ‎‏می شد، لکن «اسمش» عبادت بود، تا برسد به اینکه از عبادت ثقلین بالاتر باشد. این یک‏‎ ‎‏روحی در آن عمل ‏‏[‏‏هست‏‏]‏‏، یک الهیتی هست، یک توجه به خدایی هست، که آن عمل‏‎ ‎‏را فضیلت می دهد و از عبادت ثقلین بالاتر می کند. دست ما از اینها کوتاه است. لکن‏‎ ‎‏می توانیم اینقدر که یک شباهتی، یک شباهت دور، خیلی دور ‏‏[‏‏داشته باشیم‏‏]‏‏. به هر حال‏‎ ‎‏کارهامان از آن وسوسه های شیطانی خالص باشد. آنقدر‏‏[‏‏ها‏‎ ‎‏]‏‏مجاهده کنید که بتوانید این‏‎ ‎‏کار را بکنید. که این مقدمۀ هجرتی است که شما برای خودتان انتخاب کرده اید.‏

‏     من امیدوارم که شما در این هجرت موفق باشید و به کمال مطلوب برسید؛ و همه با‏‎ ‎‏سعادت و سلامت باشید. خداوند همه تان را حفظ کند. ‏

‎ ‎

  • ـ سورۀ نساء، آیۀ 100: «و آنکس که از خانۀ خود به سوی خدا و رسول او هجرت کند، سپس مرگ او را در یابد، بدرستی که پاداش او برخداست».
  • ـ بحارالأنوار، ج39، ص 1 ـ 2، ح1.