سخنرانی
گستردگی آزمایش و امتحان الهی
سخنرانی در جمع اعضای شوراهای محلی توزیع کالا در تهران (امتحان الهی)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 11 ب‍ه‍م‍ن‌ ‭1362

زمان (قمری) : 27 ربیع الثانی ‭1404

مکان: تهران

شماره صفحه : 307

موضوع : گستردگی آزمایش و امتحان الهی

زبان اثر : فارسی

حضار : اعضای شوراهای محلی اسلامی توزیع کالا در تهران، کارکنان مرکز تحقیقات مخابرات

سخنرانی در جمع اعضای شوراهای محلی توزیع کالا در تهران (امتحان الهی)

سخنرانی

‏زمان: صبح 11 بهمن 1362 / 27 ربیع الثانی 1404 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: گستردگی آزمایش و امتحان الهی‏

‏حضار: اعضای شوراهای محلی اسلامی توزیع کالا درتهران، کارکنان مرکز تحقیقات مخابرات‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

مبتلا بودن همه به امتحانات الهی 

‏     ‏‏باید تشکر کنم از آقایانی که امروز تشریف دارند، و دعا کنم به توفیق آنها برای‏‎ ‎‏خدمت به بندگان خدا. و من امیدوارم که خداوند به همه شماها و سایر برادران شما توفیق‏‎ ‎‏خدمت به این کشوری که در طول تاریخ محروم بوده است، خداوند توفیق به شما بدهد‏‎ ‎‏که هر کس در هر محلی هست خدمت بکند.‏

‏     باید عرض کنم که ما و شما و همه اهل دنیا همه برادران ایرانی ما در معرض امتحان‏‎ ‎‏هستیم. یعنی مکلفی نیست در عالم که تحت آزمایش خدا و امتحان او نباشد. ما امروز‏‎ ‎‏درباره خودمان و مسئولین کشور خودمان و ملت محترم خودمان عرض می کنیم، هر‏‎ ‎‏کس در هرمقامی که هست و هر مسئولیتی که دارد همان مقام و همان مسئولیت امتحان‏‎ ‎‏اوست. امتحان مثلا رئیس محترم جمهور، همان ریاست جمهورش است که آیا در این‏‎ ‎‏مقامی که هست چه می کند، افکار او چیست، اخلاق او در این زمینه چیست و اعمال او‏‎ ‎‏چیست و حتی خطرات قلب چیست، چیزهایی که در قلبش عبور می کند و می گذرد اینها‏‎ ‎‏چیست و همین طور تمام مسئولین، مجلسیها، آنهایی که در مجلس هستند، آنها هم همان‏‎ ‎‏کرسی مجلس محل امتحان آنهاست که اینها در این کرسی که نشسته اند افکارشان چی‏‎ ‎‏هست و اقوالشان چی هست و آرائشان چی هست، و آیا این کرسی، کرسی اسلامی است‏‎ ‎‏و برای اسلام است یا اینکه این طور نیست. در همان جا محل آزمایش است. و همین‏‎ ‎‏طور دولت محل آزمایش اش در همان وزارتخانه ای است که هست، در همان جایی که‏‎ ‎‏نخست وزیر هست و اهل ادارات در همان ادارات خودشان مرکز امتحان آنهاست. و‏

‏ارتشیها در مقام قدرت ارتشیشان امتحان می شوند، محل امتحانشان همان محلی است که‏‎ ‎‏به فعالیت ارتشی مشغولند و سپاه پاسدارانمان در همان محلی که هستند، قدرت در‏‎ ‎‏دستشان آزمایش است، تفنگ در دستشان آزمایش است. و همه کسانی که دارای یک‏‎ ‎‏ابزاری هستند برای خدمت، همان ابزار آزمایش آنهاست. و همین ها هستند که در آن‏‎ ‎‏عالم منعکس می کنند اعمال ما را. همان تفنگ منعکس می کند اعمال تفنگدار را، و‏‎ ‎‏همان مجلس منعکس می کند در آن عالم اعمال مجلسی را و همان کارهایی که شما‏‎ ‎‏عزیزان انجام می دهید و موجب تشکر است، و امیدوارم که مورد نظر خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی و تأیید او باشد، در همین جا که هستید در تحت آزمایش هستید و اعمالتان منعکس‏‎ ‎‏می شود. باید توجه کنید که این چیزهایی که منعکس می شود یک وقت خدای نخواسته‏‎ ‎‏چیزی نباشد که آن روز که منعکس شد در آنجا و شما او را دیدید موجب سرافکندگی‏‎ ‎‏باشد. الآن ایران از همه جا به نظر می رسد که اهالی ایران از همه جا بیشتر مورد‏‎ ‎‏آزمایش اند. اهالی ایران از یک رژیمی که همه می دانید چکاره بود، با قدرت ملت و‏‎ ‎‏دستهای گره کرده مشت های گره کرده، در حالی که ابزاری در دست نداشت آن وقت، با‏‎ ‎‏فریاد، آن رژیم را از بین برد، و با همان فریادها دست امریکا را و سایر قدرتها را از کشور‏‎ ‎‏خودش قطع کرد که امروز کشور شما دست خودتان است. نه یک کسی بالای سر‏‎ ‎‏شماست که بخواهد به شما حکومت کند، نه مستشاری از کشورهای دیگر دارید و نه‏‎ ‎‏کارشناسان.‏

مسئولیت همگانی در خدمت به کشور و اصلاح امور 

‏     ‏‏همه چیز دست خود شماست و مسئول خود شمایید. در رژیم سابق ملت می گفت‏‎ ‎‏خوب، من چه کنم، به دست من چیزی نیست، اگر سؤال می شد. امروز که همه چیز در‏‎ ‎‏دست خود شماهاست دیگر این عذر پذیرفته نیست که من چه کنم. هر کس در هر محلی‏‎ ‎‏که هست، آن کسی که در یک اداره ایستاده است و برای رفت و آمد مردم راه می دهد یا‏‎ ‎‏کارهای دیگر انجام می دهد، با آن کسی که در اداره روی صندلی نشسته است و مردم به‏‎ ‎‏او مراجعه می کنند و آن کسی که در جبهه دارد جنگ می کند، و آن کسی که در پشت‏

‏جبهه هست و خدمت می کند، و آن بازاری که در بازار مشغول کسب و تجارت هست، و‏‎ ‎‏آن کارمند که در ادارات مشغول فعالیت هستند، و آن دهقان ها که در محل کشاورزی‏‎ ‎‏مشغول خدمت هستند، و آنهایی که در کارخانه ها مشغول فعالیت هستند، و تمام‏‎ ‎‏قشرهایی که در این کشور تصور بکنید، تمام اینها، از مقدرات این مملکت سؤال می کنند‏‎ ‎‏از شما. کسی گمان نکند که خوب من بازاری هستم،  نمی توانم. من یک اداری جزء‏‎ ‎‏هستم، من یک کارمند ضعیف هستم. فرق ما بین هیچ یک از شماها نیست در این معنا.‏‎ ‎‏هر کس آن محلی که هست همان محل، محل آزمایش اش است. آن کارمند جزئی که‏‎ ‎‏یک کار جزئی انجام می دهد آن کار جزئی آزمایش اوست. آیا این کاری که دست‏‎ ‎‏اوست انجام چطور می دهد؟ با کسانی که به او در همین جزئی مراجعت می کنند چه رفتار‏‎ ‎‏می کند؟ آیا قصدش از این شیطان است یا قصدش خداست؟ این مسئله استثنا ندارد. انبیا‏‎ ‎‏هم مورد آزمایش اند. یعنی هر کس در این دنیا پا گذاشت و مکلف بود به تکلیفی، این‏‎ ‎‏آزمایش می شود و گمان نکند که من این کار را که می کنم کسی  نمی بیند. این کاری که‏‎ ‎‏می کنید خود این کار منعکس می شود. خدای تبارک و تعالی در محضرش واقع می شود.‏‎ ‎‏ملائکة الله موکل هستند بر این فرد. باید ما فکر کنیم که چه باید بکنیم که از زیر بار‏‎ ‎‏مسئولیت خارج بشویم. مائی که امروز مقدرات مملکتمان به دست خودمان افتاده است‏‎ ‎‏همه مان مسئولیم، کسی نیست که مسئول نباشد، همه هستیم. ببینیم که باید چه کار بکنیم‏‎ ‎‏که این مسئولیتی که به عهده ماست به طوری انجام بدهیم که فردا پیش خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی و پیش انبیای خدا خجلت زده نباشیم و آبرومند باشیم. آن این است که هرکس در‏‎ ‎‏هر کاری مشغول است او را خوب انجام بدهد. فرض کنید خدای نخواسته، همۀ افراد‏‎ ‎‏کشور خلاف می کنند، شما یک نفر کار خوب بکن. هرکسی فکر خودش باشد. هر کسی‏‎ ‎‏خودش مسئول کارهای خودش است، هیچ کسی مسئول کار دیگری نیست. او کار را‏‎ ‎‏می گوید و مواظبت هم می کند، اما هیچ کس  نمی تواند که عمق کارهای شما را بفهمد چه‏‎ ‎‏جوری است، لکن در محضر خداست. آنهایی که در هر جا خدمت می کنند توجه کنند‏‎ ‎‏که خدای تبارک و تعالی و ملائکه ای که از طرف خدا موکل هستند مواظب هستند. همین‏

‏موجهایی که در دنیا از حرف شما، از عمل شما منعکس می شود، همینها فردا پیش شما‏‎ ‎‏شهادت می دهند. باید توجه بکنید به اینکه مسئولیت بزرگ است. مثلاً کسانی که در‏‎ ‎‏جبهه هستند و در جبهه خدمت می کنند، اینها گروههای مختلف هستند. ارتشی هست.‏‎ ‎‏ژاندارمری هست. پاسدار هست. بسیجی هست. عشایری هست. شهربانی هست. از همۀ‏‎ ‎‏قشرها در آنجا خدمت می کنند. مردم عادی هم می روند خدمت می کنند. اینها مواظب‏‎ ‎‏باشند که همین جا محل امتحان آنهاست که آیا اینهایی که دارند فعالیت می کنند و‏‎ ‎‏می خواهند کشور خودشان را نجات بدهند و دفاع کنند از کشور خودشان، آیااینها باهم‏‎ ‎‏هماهنگ هستند، یا هر که می خواهد برای خودش کار بکند؟ آیا برای خدا کار می کنند‏‎ ‎‏یابرای خودشان؟ اگر ملاحظه کردند که میل دارند که این گروه خودشان قدرت داشته‏‎ ‎‏باشد قدرت در دست بگیرد نه گروه دیگر، بدانند که عملشان شیطانی است، شهادت شان‏‎ ‎‏هم اجر ندارد. و اگر دیدند که برای خدا دارند کار می کنند، برای خدا کار کردن اینجا‏‎ ‎‏معلوم می شود که آن کسی که سپاهی است نکشد طرف سپاه همه چیز را. و آن کسی که‏‎ ‎‏ارتشی است نکشد طرف ارتش همه چیز را و هکذا دیگران. همه با هم برای خدا و برای‏‎ ‎‏نجات ملت و برای نجات کشور به پیش بروند. فرق نکند که این طایفه باشد یا آن طایفه‏‎ ‎‏باشد. مقصد عمده است. انبیا این طور بودند. اولیای خدا این طور بودند. کار برای‏‎ ‎‏خداست به دست شما انجام بگیرد، گرفته است، به دست من انجام بگیرد، گرفته است،‏‎ ‎‏در دست دیگری، گرفته است. اگر ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوای مسلح این طور‏‎ ‎‏افکارشان باشد پیروزند یعنی، هم در جبهه ها پیروزند و هم پیش خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏افتخارمندند و شما از آنجا که بیایید پایین، هر جا بروید همین است مسئله.‏

مشارکت در انتخابات با انگیزۀ الهی 

‏     ‏‏آن کسی که می خواهد در انتخابات شرکت کند و کاندیدا می شود، آن کسی که‏‎ ‎‏کاندیدا می کند کسی را، آن کسی را که فعالیت انتخاباتی می کند، آن کسی که تبلیغ می کند‏‎ ‎‏برای خودش یا برای غیر، این آزمایش اش همانجاست. تویی که خودت را کاندیدا‏‎ ‎‏انتخابات کردی، قدرت این را داری که برای کشورت درست خدمت بکنی، و قدرت‏

‏خودت را بالاتر از دیگران می دانی؟ تویی که دیگری را کاندیدا می کنی، دیگران که غیر‏‎ ‎‏از این هستند لایق نمی دانی؟ این را لایقتر و احسن می دانی؟ تویی که فعالیت می کنی و‏‎ ‎‏تبلیغ می کنی برای انتخابات، تبلیغ خودت را می کنی یا تبلیغ برای اسلام می کنی؟ اگر‏‎ ‎‏برای رسیدن به مجلس است، دلت می خواهد مجلس بروی و می گویی مجلس یک‏‎ ‎‏مقامی است، شما تبلیغ برای خودت می کنی که همان تبلیغ برای شیطان است. و اگر تبلیغ‏‎ ‎‏می کنی که بروی خدمت بکنی، من چون می توانم خدمت بکنم چرا کنار باشم، بروم‏‎ ‎‏خدمت بکنم، این شخص چون لایق است چرا کنار باشد، بیاید خدمت بکند، اگر این‏‎ ‎‏طور باشد این برای خداست. و این گاهی وقتها به خود آدم اشتباه می شود. بسیاری از‏‎ ‎‏اوقات هست که انسان خودش در کارهای خودش اشتباه می کند. یعنی، انسان چون حب‏‎ ‎‏نفس دارد خودش را می خواهد و همه چیز را هم برای خودش می خواهد، مگر اینکه به‏‎ ‎‏ریاضات این طور نباشد. این چون حب نفس دارد بسیاری از امور که از خودش صادر‏‎ ‎‏می شود یا از کسانی که از خودش هستند، اولاد خودش، برادر خودش، عیال خودش،‏‎ ‎‏اینها به نظرش خوب می آید. و گاهی همین اگر صادر بشود از یک کس دیگری به نظرش‏‎ ‎‏بد می آید. این برای همین است که، حب نفس اینجا پرده پوشیده است روی واقعیت و‏‎ ‎‏نمی تواند انسان تشخیص بدهد. باید انسان توجه کند به اینکه آیا من که می خواهم یک‏‎ ‎‏کسی را انتخاب کنم، اگر این کس یک نفر دیگری از او بهتر بود لکن ارتباطی با من‏‎ ‎‏نداشت بلکه با من هم دلخوری داشت، آیا او را کاندیدا می کردم؟ اگر او را هم کاندیدا‏‎ ‎‏می کرد معلوم می شود که این برای خدا دارد کار می کند، کار به خودش ندارد. و اگر این‏‎ ‎‏طور نشد بداند که مسئله، مسئله شیطانی است نه مسئله خدایی. و این دقیق است و این از‏‎ ‎‏آن اموری است که بر انسان پوشیده می ماند. و دوستان و برادران که همه مسئول هستند‏‎ ‎‏باید در کارهای خودشان دقت کنند که برای چی من این کار را می کنم؟ من که متکفل‏‎ ‎‏توزیع شدم یا در شوراها رفتم برای چی رفتم آنجا؟ می خواهم چه بکنم؟ منی که متکفل‏‎ ‎‏مخابرات هستم برای چی آنجا رفتم؟ چه نظری دارم؟ منی که در مجلس می روم برای‏‎ ‎‏چی می روم و چه نظر دارم؟ منی که در ارتش خدمت می کنم برای چی می کنم؟‏


تلاش برای استقلال کشور با انگیزۀ الهی 

‏     ‏‏اگر بخواهید کشور شما یک کشور مستقلی باشد، یک کشوری باشد که دیگران‏‎ ‎‏نتوانند در آن دخالت بکنند از خودتان باید شروع کنید. تمام خوف ها و ترسهایی که‏‎ ‎‏انسان دارد از دشمن برای این است که، خودش را می بیند. چنانچه دید که خدا هست در‏‎ ‎‏کار، برای خدا دارد کار می کند نمی ترسد، برای اینکه، مقدرات دست اوست. گمان‏‎ ‎‏نکنید که شما خودتان می توانید یک کاری انجام بدهید، شما آن هستید که اگر یک‏‎ ‎‏مگس بیاید آزارتان بدهد شب نمی توانید بخوابید، یا روز  نمی توانید آرام بگیرید، اگر‏‎ ‎‏یک پشه در شب بیاید نمی گذارد شما آرام بگیرید. شما آن کس هستید که اگر یک‏‎ ‎‏عنکبوت بیاید، حمله به شما بکند می ترسید. شما آن کس هستید که اگر یک گنجشک از‏‎ ‎‏شما یک چیزی بردارد برود قدرت ندارید از او پس بگیرید. همه عجز است، همه فقر‏‎ ‎‏است، هر چی هست از اوست، از خداست. این استقلالی که خدا داده به ما اگر عنایت او‏‎ ‎‏نبود کی می توانستیم ما این کار را بکنیم؟ چطور ما می توانستیم در مقابل این آشوب دنیا‏‎ ‎‏و این قدرتهای شیطانی دنیا یک همچو رژیمی را که همه دنبال این بودند که حفظش‏‎ ‎‏بکنند، اگر عنایت خدا نبود، شما با کدام قدرت می توانستید این کار را بکنید؟ اگر عنایات‏‎ ‎‏خدا و توفیق خدا نبود شما هم چطور می توانستید ـ دست ـ امریکایی که دنیا را دارد‏‎ ‎‏می بلعد از کشورتان بیرونش کنید؟ از قراری که شنیدم رئیس جمهور امریکا گفته است که‏‎ ‎‏ایران ما را تحقیر کرد. این اول کار است، ایران تا آخر شما را تحقیر خواهد کرد. اگر‏‎ ‎‏عنایات خدا نبود شما چطور می توانستید یک قدرتی را که امروز آن طور وضعیت را‏‎ ‎‏دارد و آن طور جهازات را دارد و در همۀ دنیا ریشه کرده است چطور می توانستید او را‏‎ ‎‏دستش را کوتاه کنید؟ این قدرت خداست، این عنایات خداست، غافل از این نباشید. اگر‏‎ ‎‏عنایات خدا نبود چطور شما یک نمونه در دنیا بودید که فقط شما الآن در دنیا هستید که‏‎ ‎‏می گویید نه شرقی، نه غربی و واقعاًهم این طوری است. ادعا ممکن است کسی بکند اما‏‎ ‎‏همه می دانند نیست این طور. اگر عنایت خدا نبود کی می توانست که یک همچو کاری را‏‎ ‎‏بکند که در دنیا نظیر ندارد و نشده است؟ اینها عنایت خداست. این عنایت خدا را حفظ‏

‏کنید و حفظش به این است که این کشوری را که به شما داده به آن خدمت کنید.‏

لزوم اتکا به خود و قطع امید از بیگانگان

‏     ‏‏امروز کشور ما احتیاج به خیلی مسائل دارد و دیگران مسائل شما را ابداً حل نمی کنند،‏‎ ‎‏بلکه برخلافش می کنند. مسائل خودتان را خودتان باید حل بکنید. این نعمتی که برای‏‎ ‎‏شما پیش آمده است، نعمت آزادی که پیش آمده است، نعمتی که نمی تواند یک قدرتی‏‎ ‎‏الآن به شما بگوید که بالای چشمت ابرو، این را حفظش کنید. این یک نعمت الهی‏‎ ‎‏است، دیگران ندارند این را. دیگران یا تحت سلطه شرق اند یا تحت سلطه غرب اند. شما‏‎ ‎‏این طور نیست برایتان الآن. این را باید حفظش بکنید، حفظش به دست خود شما باید‏‎ ‎‏بشود. یک کشوری که انقلاب کرده است و تازه متولد شده است، انقلاب وضعش این‏‎ ‎‏است که به هم خوردگی باشد. انقلاب وضعش این است که کمبود داشته باشد، انقلاب‏‎ ‎‏وضعش این است که مثلاً قحطی باشد. انقلابات دنیا این جور نبودند که مثل ایران باشند‏‎ ‎‏که به مجردی که انقلاب کردند درها را باز کردند هر که بیاید هر که برود. به مجردی که‏‎ ‎‏انقلاب کردند رفتند دنبال اینکه یک دولتی تشکیل بدهند ومجلسی و چه و چه و چه، به‏‎ ‎‏فوریت، کجا می توانستند این کارها را بکنند؟ اینها روی عنایات خداست که به شما‏‎ ‎‏عنایت کرده است. یک کشوری که الآن مبتلای به جنگ است آن هم نه جنگ با یک‏‎ ‎‏دولت پوسیده ای مثل صدام، جنگ با همه، همه قدرتها دنبال این اند که او را دستش را‏‎ ‎‏بگیرند و نجات بدهند و  نمی توانند هم. یک همچو جنگی، الآن شما جنگ با دنیا دارید.‏‎ ‎‏همۀ تبلیغات بر ضد شما هست، همۀ سلاح ها را به او می دهند، همۀ پولها را به او می دهند‏‎ ‎‏و او را تجهیز می کنند و شما خودتانید. خودتان هستید و اتکال به خدا. این خداست که‏‎ ‎‏شما را حفظ کرده است، و شمایید که الآن مسئولیتتان زیاد است.‏

تحمل زحمات در حفظ انقلاب و ارزشهای انسانی 

‏     ‏‏اینکه می گویم ایران از همه جا بیشتر مسئولیت دارد برای همین است که ایران از همه‏‎ ‎‏جا بیشتر مورد عنایت خدا واقع شده است. کجاست که بگوید من مستقلم، نه شرق و نه‏‎ ‎‏غرب، هر دو را کنار بگذارد؟ و این شما هستید. وقتی شما هستید و می دانید که انقلاب ها‏

‏کمبود دارد، انقلاب ها زحمت دارد، بخواهید آدم باشید باید زحمت بکشید، بخواهید‏‎ ‎‏ارزش انسانی خودتان را حفظ کنید زحمت دارد. نمی شود که انسان تو خانه اش بنشیند و‏‎ ‎‏ارزشهای انسانی اش محفوظ باشد. هرکس تو خانه می نشیند و اعتزال‏‎[1]‎‏ می کند توسری‏‎ ‎‏هم می خورد، لکن  نمی فهمد که دیگر آدم نیست. شمایی که می خواهید آدم بشوید‏‎ ‎‏زحمت دارد آدم شدن. می خواهید سرفراز در دنیا باشید این زحمت دارد؛ بیخود‏‎ ‎‏نمی شود، اگر نوکری آنها را بکنید دیگر ارزش ندارید، یک پول هم ارزش ندارید. اگر‏‎ ‎‏بخواهید از تحت سلطه همه بیرون بروید و خودتان باشید این ارزش دارد، یک ارزش‏‎ ‎‏انسانی است، یک شرافت انسانی است، این زحمت دارد، این گرانی دارد، این کمبودی‏‎ ‎‏دارد، این جهاد دارد، این دفاع دارد، این شهادت دارد، این برای ارزش انسانی است.‏‎ ‎‏همین است که انبیا برای او کار کردند. همین است که امام حسین برای او کشته شد. اگر آن‏‎ ‎‏هم فکر می کرد که زحمت دارد، اصحاب او هم با آن کمی فکر می کردند زحمت دارد،‏‎ ‎‏که توانستند یک همچو انقلابی را بجا بیاورند که تا حالا هم اثرش باقی مانده است. ولی‏‎ ‎‏وقتی برای خدا شد، زحمت کم می شود. الآن انسان می بیند که جوانهایی هستند، من زیاد‏‎ ‎‏به اینها بر می خورم، جوانهایی هستند که می آیند گریه می کنند که ما می خواهیم برویم به‏‎ ‎‏جبهه  نمی گذارند برویم. همین پریروز یا دیروز بود که یک جوانی آمده بود، گفت دوتا‏‎ ‎‏برادرم کشته شده، خودم می خواهم بروم. گفتم جوان، تو کافی است، آنها رفتند دیگر‏‎ ‎‏بس است، شروع کرد گریه کردن. خوب یک همچو ‏‏[‏‏معنویتی‏‏]‏‏، این جز به عنایت خدا‏‎ ‎‏نمی شود. یک معنویتی است که غیر از عنایت خدا  نمی تواند این معنویت را برای کسی‏‎ ‎‏ایجاد کند. آنهایی که نشسته اند کنار و می خوابند و می خورند و زندگی حیوانی دارند و‏‎ ‎‏نق می زنند به این کشور، آنها یک قدری توجه بکنند، از خواب بیدار بشوند. آنهایی که‏‎ ‎‏هی نق می زنند که اینجاش چه جوری است، آنجاش چه جوری است، آنجاش چه‏‎ ‎‏جوری، اینها نمی فهمند که ما در چه حالی هستیم. آنها می خواهند که شب بخوابیم صبح‏

‏که پا شدیم همه اداراتمان درست باشد و همه مملکتمان درست باشد و کشاورزی مان‏‎ ‎‏درست باشد و نمی دانم چی. و  نمی دانند ما در چه حالی هستیم الآن. ما در حال جنگیم.‏‎ ‎‏ما در حال محاصرۀ اقتصادی هستیم. ما در حالی هستیم که امریکا علناً دارد مخالفت‏‎ ‎‏می کند و جنگ افروزی دارد می کند با ما، و ما اعتنا هم به او نداریم. باید بفهمیم که‏‎ ‎‏وضعیت ما امروز این است که این وضعیت مشکلات دارد. این وضعیت به این زودی‏‎ ‎‏درست نمی شود. لکن می شود، صبر می خواهد. آنی که تا حالا شده است یک اعجازی‏‎ ‎‏است که در دنیا نظیر نداشته است. شما در طول تاریخ اگر ملاحظه کنید، نظیر نداشته است‏‎ ‎‏این وضعی که الآن ایران دارد. این حالی که در جوانهای ما پیدا شده است، در طول تاریخ‏‎ ‎‏نظیر نداشته، الاّ اولیای خدا. و ما امروز ابتلا به این قدرتها داریم. و این جنگ را ما باید با‏‎ ‎‏پیروزی بزودی تمام کنیم. و این به این است که جوانهای ما بروند دنبال جنگ. جوانهای‏‎ ‎‏ما این طور نباشد که بگویند تمام شد و رفت سراغ کارش. خیر، تمام نشده، امریکا دنبال‏‎ ‎‏کار است. الآن امریکا به میدان آمده. البته میدانی که او می آید، آن میدان صحیحی‏‎ ‎‏نیست. آن برای انتخاباتی که حالا می خواهد بشود، از این حرفها زیاد می زند. لکن ما باید‏‎ ‎‏توجه بکنیم که سر و کارمان با یک جنگی است که سرنوشت یک ملت را این درست‏‎ ‎‏می کند. و باید هر چه زودتر این را تمام کنیم. و این، به این است که جوانهای ما بروند به‏‎ ‎‏جبهه ها، ننشینند که، این طور نباشد که بنشینند که دیگران برایشان کار کنند. همه مان‏‎ ‎‏مسئول هستیم. و من امیدوارم که خداوند به همۀ شما توفیق بدهد و همۀ شما را در راه‏‎ ‎‏خدا، در راه خودش هدایت کند. و همۀ ما را توفیق این بدهد که به این ملتی که در طول‏‎ ‎‏تاریخ در زحمت بوده و در طول تاریخ در محنت بوده و زیر بار دیگران بوده، نجات‏‎ ‎‏بدهیم و خدمت کنیم به این ملت. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ گوشه گیری.