سخنرانی
خودبینی و خودخواهی، منشأ مفاسد عالم
سخنرانی در جمع اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه کل کشور (منشأ مفاسد عالم)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 14 ب‍ه‍م‍ن‌ ‭1363

زمان (قمری) : 12 جمادی الاول ‭1405

مکان: تهران

شماره صفحه : 131

موضوع : خودبینی و خودخواهی، منشأ مفاسد عالم

زبان اثر : فارسی

مناسبت : دهه فجر انقلاب اسلامی

حضار : خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ اعضای مجلس خبرگان ـ ائمه جمعه سراسر کشور و میهمانان خارجی شرکت کنند

سخنرانی در جمع اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه کل کشور (منشأ مفاسد عالم)

سخنرانی

‏زمان: صبح 14 بهمن 1363 / 12 جمادی الاول 1405 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: خودبینی و خودخواهی، منشأ مفاسد عالم‏

‏مناسبت: دهۀ فجر انقلاب اسلامی ‏

‏حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ اعضای مجلس خبرگان ـ ائمۀ جمعۀ سراسر‏‎ ‎‏کشور و میهمانان خارجی شرکت کننده در سومین کنفرانس اندیشه اسلامی و گرامیداشت‏‎ ‎‏دهه فجر‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

خوف قدرتها از گسترش اسلام

‏     ‏‏من از آقایانی که زحمت کشیدند و تشریف آوردند در این جا، چه آقایانی که مربوط‏‎ ‎‏به مجلس خبرگان است، و چه آقایانی که از ائمۀ جمعه کشور ما هستند، و چه مهمانان‏‎ ‎‏عزیزی که در این دهه داریم، من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی همۀ ما را هدایت‏‎ ‎‏کند به آن راهی که خود می خواهد.دردها را همه می دانید، می دانید که امروز اسلام‏‎ ‎‏مبتلای به چه چیزهایی هست که قدرت های بزرگ و دستگاه های مربوط به آنها و‏‎ ‎‏وابستگان به آنها فراهم می آورند. آقایانی که از خارج آمده اند، باید توجه کنند به این که‏‎ ‎‏آیا تطبیق می دهد آن تبلیغاتی که در خارج به ضد جمهوری اسلامی و در حقیقت به ضد‏‎ ‎‏اسلام دارد انجام می گیرد نسبت به ایران و نسبت به مردم ایران و حکومت ایران و‏‎ ‎‏روحانیون ایران؟ آیا تطبیق می کند یا نه؟ اگر تطبیق می کند ما را نصیحت کنند، و اگر‏‎ ‎‏تطبیق نمی کند ـ که نمی کند ـ آقایان تکلیف شرعی دارند به این که هر یک در کشورهای‏‎ ‎‏خودشان، در حضور جمعیت هایی که هستند، مسائل را به آن طوری که مشاهده کردند،‏‎ ‎‏منعکس کنند. آنهایی که این مسائل را پیش آوردند، ایران مورد نظرشان نیست. آنها‏‎ ‎‏خوف این را دارند که اسلام به آن طوری که هست گسترش پیدا کند و همۀ کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی را بگیرد، و به همۀ مستضعفین جهان پرتو بیفکند. آنها خوف این را دارند، ولهذا‏

‏از اسلام می ترسند، و حقیقتاً حمله شان به اسلام است، منتها به صورت این که ایران‏‎ ‎‏چطور است؛ نمی توانند بگویند که اسلام چطور است، می گویند ایران چطور است. لکن‏‎ ‎‏واقع مطلب این است که اینها اسلام را نمی خواهند. اگر جمهوری اسلامی یک جمهوری‏‎ ‎‏دمکراتیک بود آنها حرفی نداشتند، لکن جمهوری، اسلامی است، که دستورات اسلام‏‎ ‎‏برای آنها در غارتگری ها و در زورگویی ها، مجال نمی خواهد بدهد. ‏

خودبینی منشأ تمام فسادهای عالم

‏     ‏‏ما آن طوری را که خیال می کنیم، قرآن کریم در قصۀ آدم ـ که باید گفت یک قصّۀ‏‎ ‎‏رمزی است، لکن بسیار آموزنده ـ به ما یک دستوراتی داده است که اگر به آن دستورات‏‎ ‎‏بشر عمل بکند، حل همۀ مشکلات می شود. قبل از این که آدم را خلق بکند به ملائکه‏‎ ‎‏می فرماید که می خواهم یک همچو کاری بکنم. ملائکه جنبۀ تقدس خودشان را نظر‏‎ ‎‏می کنند و جنبۀ فساد آدم را. از این جهت، می گویند که شما چرا خلق می کنی یک‏‎ ‎‏جمعیتی را که در زمین فساد کنند و سفک دماء‏‎[1]‎‏ کنند؟ ما تقدیس تو را می کنیم.‏‎ ‎‏خودشان را می بینند در صورت تقدس و آدم را می بینند در صورت فساد. جنبۀ خوبی‏‎ ‎‏خودشان را و جنبۀ بدی آدم را ملاحظه می کنند. خدای تبارک و تعالی هم بهشان‏‎ ‎‏می فرماید که شما نمی دانید، شما همان خودتان را می بینید، خودبین هستید و از آدم‏‎ ‎‏کمالات را نمی دانید. و بعد هم قصه را تمام می کند که به آدم «اسما» را که واقعش‏‎ ‎‏«اسماءالله » است ـ همه چیز اسماءالله است ـ تعلیم می کند، و بعد می گوید عرضه کنید! آنها‏‎ ‎‏می بینند که عاجزند. آنها، خوب! عقب نشینی می کنند. بعد از این که خلق می کند آدم را،‏‎ ‎‏امر می کند که سجده کنند، «ملائکة الله » همه سجده می کنند، لکن ابلیس نمی کند. نکتۀ‏‎ ‎‏این که ابلیس نمی کند، این است که خودبین است. می گوید: ‏خَلَقْتَنی مِنْ نارٍوَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ‎[2]‎‏؛‏‎ ‎‏من از آتش خلق شدم، او از خاک خلق شده است؛ او پست تر از من است،من بالاتر از او‏

‏هستم. آن هم جنبۀ خودبینی دارد، و روی این زمینه سجده نمی کند و مطرود می شود.‏‎ ‎‏بعد هم خدا را تهدید می کند، بعد از این که انذار می کند و می گوید، به من مهلت بدهید.‏‎ ‎‏بعد از آن که مهلت را می گیرد و خاطر جمع می شود، آن وقت خدا را تهدید می کند به‏‎ ‎‏این که؛ به آن عزتت قسم، به آن اسمی که من را اغوا کردی قسم که اینها را نمی گذارم که‏‎ ‎‏اکثرشان به تو توجه کنند. از بین یدشان می آیم، از خلفشان می آیم، از یمین شان می آیم،‏‎ ‎‏از شمال شان می آیم. ‏وَلاتَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ‎[3]‎‏ خدا هم جواب را می دهد. ‏

‏    ‏‏ما از این جا می فهمیم که قضیۀ خودبینی، ارث شیطان است، از صدر عالم این قضیه‏‎ ‎‏بوده است. وقتی هم که وسوسه می کند به آدم، باز آدم را اغوا می کند به این که تو را‏‎ ‎‏می خواهند این جا  کَاَنَّهُ حبس کنند. تو اگر حرف من را بشنوی، بیشتر از اینها داری. آدم‏‎ ‎‏هم به آن جنبۀ دیگری از او قبول می کند. این یک تعلیم عمومی است که از قبل از خلقت‏‎ ‎‏آدم تاحالا باید برای ما عبرت باشد؛ بدانیم که ارث شیطان، خودبینی است. تمام‏‎ ‎‏فسادهایی که درعالم واقع می شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومت ها و چه‏‎ ‎‏در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است. و تمام مفسده هایی که در عالم‏‎ ‎‏پیدا می شود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به‏‎ ‎‏عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با‏‎ ‎‏مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و‏‎ ‎‏خودبینی خودش است، و چه حکومت هایی که درعالم حکومت می کنند؛ از اولی که‏‎ ‎‏حکومت در دنیا تأسیس شده است تا حالا، هر فسادی واقع شده از این خصیصه است. ‏

مقدم بودن تزکیه و تهذیب بر همه امور

‏     ‏‏دردها دوا نمی شود، الاّ با این که این خصیصۀ شیطانی از بین برود. کسی بخواهد درد‏‎ ‎‏خودش را شخصاً دوا کند، باید این خصیصه را از بین ببرد؛ باید ریاضت بکشد و خودش‏‎ ‎‏را بزرگ حساب نکند؛ نگوید من عالمم، نگوید من خودم مقدس هستم ـ چنانچه‏

‏ملائکه می گفتند ـ نگوید من ثروتمندم، نگوید من زاهدم، نگوید من عارفم، نگوید من‏‎ ‎‏موحدم. در هریک از اینها، ولو آن علم اعلایی که علم فلسفه یا عرفان است، اگر این‏‎ ‎‏خصیصۀ شیطانی باشد، حجاب است؛ «اَلْعِلْمُ حِجابُ الاَکْبَر»‏‎[4]‎‏. و اگر کسی بخواهد‏‎ ‎‏معالجه کند خودش را، باید این خصیصه را به آن توجه بکند و بسیار مشکل است‏‎ ‎‏معارضه با این خصیصه. اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم تهذیب نمی شود؛ علم‏‎ ‎‏انسان را تهذیب نمی کند. گاهی علم، انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علم توحید انسان‏‎ ‎‏را به جهنم می فرستد؛ گاهی علمِ عرفان انسان را به جهنم می رساند؛ گاهی علم فقه انسان‏‎ ‎‏را به جهنم می فرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می فرستد. با علم درست‏‎ ‎‏نمی شود. تزکیه می خواهد ـ ‏یُزَکّیهِمْ‎[5]‎‏ ـ تزکیه مقدم است بر همه چیز. طلبه ای که در مدرسه‏‎ ‎‏درس می خواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزکیه لازم دارد. امام جمعه ای که‏‎ ‎‏می خواهد هدایت کند مردم را، باید تزکیه خودش را کند تا بتواند هدایت کند. دولتی که‏‎ ‎‏بخواهد مردم را وادار به کار خوب بکند باید تزکیه بکند خودش را. عارفی که بخواهد‏‎ ‎‏مردم را به معارف الهیّه دعوت کند، تا خودش را تزکیه نکند این قدرت را ندارد.‏‎ ‎‏فیلسوفی که بخواهد توحید را به مردم بیاموزد، تا این خصیصۀ شیطانی در او هست، این‏‎ ‎‏عمل را نمی تواند انجام بدهد؛ یعنی، زبان، زبان شیطان است و توحید می گوید و دل، دل‏‎ ‎‏شیطان است که توحید را دریافت کرده است، و قلب، قلب شیطان است که فقه را آموخته‏‎ ‎‏و فقه را تعلیم می کند. تا این خصیصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصی که‏‎ ‎‏بخواهند خودشان را تهذیب کنند، یا اشخاصی که بخواهند جامعه را تهذیب کنند.‏

تهذیب جامعه، وظیفۀ علما و دانشمندان مهذب

‏     ‏‏بر عهدۀ کی است که جامعه را تهذیب کند؟ بر عهدۀ علما، بر عهدۀ دانشمندان، بر‏‎ ‎‏عهدۀ اندیشمندان، بر عهدۀ ائمۀ جمعه، بر عهدۀ مدرسین، بر عهدۀ علمای بلاد. همه باید‏‎ ‎‏بکنند، اما آن که خودش را به این زیّ درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد،‏

‏مدرس، فقیه، دانشمند و امثال اینها نمایش می دهد، این اگر بخواهد تهذیب کند جامعه‏‎ ‎‏را، اول از خودش باید شروع کند، و بعداً تکلیف دارد که جامعۀ خودش را تهذیب کند.‏‎ ‎‏اگر خودش تهذیب نشود نمی تواند جامعه را تهذیب کند. کسی که خودش فاسد است،‏‎ ‎‏نمی تواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد. آن وقتی‏‎ ‎‏کلام تأثیر دارد که از قلب مهذّب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید‏‎ ‎‏و ازقلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمی تواند بکند در قلب‏‎ ‎‏اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانی شد، الهی شد، توجّه به خدا کرد، از خدا همه‏‎ ‎‏چیز را خواست، همه چیز را به دست او دانست، او می تواند که مردم را تهذیب کند. و این‏‎ ‎‏به عهدۀ علمای بلاد است در هر جا هستند،اندیشمندان بلاد است در هر جا هستند،‏‎ ‎‏مدرسین است، خبرگان است، هر جا هر کس هست. این تکلیف، ابتدائاً متوجه به‏‎ ‎‏اینهاست و همۀ مردم تکلیف دارند، لکن اینها خودشان را در این معرض قرار دادند. اگر‏‎ ‎‏بخواهید جامعه را تهذیب کنید که این جامعه، یک جای دنیا اگر اسم از اسلام برد،‏‎ ‎‏مخالفت با آن نکنند باید تهذیب شان کنید، باید آشنایشان کنید به مسائل. ‏

تلاش برای بیداری و آگاهی بخشی به ملتها

‏     ‏‏آقایانی که از خارج آمدند و در ایران مدتی ماندند،ای کاش در این جبهه ها‏‎ ‎‏می رفتند، جوان های ما را می دیدند و جنایت هایی که بر این امت اسلامی شده است‏‎ ‎‏می دیدند. کاش می رفتند در این زندان ها، زندانی ها را می دیدند و می رفتند زندانی های‏‎ ‎‏آن جا را هم می دیدند که قضیه چی است. آن وقت می رفتند به بلاد خودشان و مسائل را‏‎ ‎‏آن طوری که هست ‏‏[‏‏بیان کنند‏‏]‏‏. ما هیچ توقع نداریم که یک کلمه ای خلاف گفته بشود،‏‎ ‎‏ما توقّعمان این است که این آقایان که آمده اند این جا این طور نباشد که یک اجتماعی‏‎ ‎‏باشد و یک صحبت هایی باشد و یک قطعنامه هایی باشد و تمام شد و رفت، هر کس‏‎ ‎‏وقتی رفت سرجای خودش، مشغول کارهای خودش بشود. اگر ائمۀ جمعه اجتماع کردند‏‎ ‎‏در یک مرکزی، یا ائمۀ جمعه خارج را خواستند و اجتماع کردند، این جور نباشد که چند‏‎ ‎‏تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرف های خوب هم خیلی بزنند و قطعنامه هم بعد‏

‏درست کنند و یک جایی را محکوم کنند و یک جایی را هدایت کنند و درش را ببندند و‏‎ ‎‏بروند منزلشان بنشینند؛ این، انسان را ناکام می کند. باید آن کسی که بخواهد یک جامعه را‏‎ ‎‏تهذیب کند، یک ملت را تهذیب کند، یک جمعیت کوچک را تهذیب کند، دنبال کند‏‎ ‎‏مسائل را. وقتی که در این جا یک اجتماعی شد برای اندیشمندان، یک اجتماعی شد‏‎ ‎‏برای مهمانان، اجتماعی شد برای ائمۀ محترم جمعۀ بلاد و سایر بلاد خارج، اینها بعد‏‎ ‎‏نقشۀ این را داشته باشند که وقتی رفتیم به محل خودمان، چه بکنیم، اگر شما صد تا‏‎ ‎‏اعلامیه صادر کنید و صد تا نطق بکنید و صدتا محکوم بکنید، بعدش دنبالش را نگیرید،‏‎ ‎‏این تمام می شود؛ یک صحبتی کردید، یک زحمتی کشیدید، نتیجه ای هم نبردید. اما اگر‏‎ ‎‏بنا باشد که هر کدام در هر محلی هستید، دنبال کنید مسئله را، مفاسدی را که دیدید واقع‏‎ ‎‏شده است بگویید به مردم، مفاسدی را که قدرت های بزرگ بر بشریت دارند می کنند،‏‎ ‎‏بگویید به مردم، مسائلی را که انگل های قدرت های بزرگ دارند به مسلمین می کنند،‏‎ ‎‏بگویید به مردم، آنچه که در ایران دیدید، از بد و خوب هر دو را بگویید به مردم تا آنها‏‎ ‎‏بیدار بشوند. ملت ایران همین طور نخوابید شب و صبح پا شود، بیدار شده باشد. ملت‏‎ ‎‏ایران علمایش سال های طولانی زحمت کشیدند، در همان اختناق ها زحمت کشیدند، در‏‎ ‎‏همان کتک خوردن ها زحمت کشیدند، در همان حبس ها که رفتند زحمت کشیدند.‏‎ ‎‏زحمت کشیدند، به مردم گفتند، جنایات را گفتند، هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان‏‎ ‎‏آگاه شد و وقتی آگاه شد، البته خوب را می خواهند مردم. فطرت این است که وقتی‏‎ ‎‏خیری را دید، بخواهد. شما خیر و شرّ را به مردم بگویید، تا مردم به فطرت خودشان از‏‎ ‎‏شرّ گریزان بشوند و به خیر توجه کنند. این طور نباشد که تشریف آوردید و صحبت‏‎ ‎‏کردید و احسنت هم شنیدید و درش را ببندید و بروید در بلادتان بخوابید. نه! این‏‎ ‎‏درست نمی شود، این بدتر می کند مطلب را، برای این که، دشمن های شما می فهمند که‏‎ ‎‏خبری نیست، حرف است، عملی نیست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال‏‎ ‎‏قطعنامه عمل می خواهد، همان طور که در ایران بود. در ایران عمل کردند؛ جوان های ما‏‎ ‎‏کشته دادند، فداکاری کردند و الآن دارند می کنند. شما بروید ببینید این سنگرها را، ببینید‏

‏مساجد است این سنگرها. این سنگرها مراکز عرفان است، مراکز توحید است و در این‏‎ ‎‏مراکز که شب آن طور مشغول هستند، روز هم آن طور فداکاری می کنند. این، برای این‏‎ ‎‏است که روی این جمعیت، مدت های زیاد چندین سال ـ بیست سال تقریباً ـ کار شده‏‎ ‎‏است؛ علمای بلاد کار کرده اند، فضلا کار کرده اند، اینها را بیدار کرده اند، متحول کردند.‏‎ ‎‏اگر نبودند اینها؛ این جوان هایی که از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و‏‎ ‎‏در مراکز فحشا برده بودند آنها را؛ اگر نبود این نهضتی که در ایران شد؛ این نهضت‏‎ ‎‏اسلامی و انقلاب اسلامی که در ایران شد، خدا می داند که آنها بنا داشتند چه بکنند.‏

تهمتها و تبلیغات منفی دشمنان علیه نظام اسلامی

‏     ‏‏و این امری که در ایران هست، همه جا هست؛ ما در ایران شاهدش هستیم، شما هم در‏‎ ‎‏بلاد خودتان الآن شاهدش هستید، ببینید که الآن از احکام اسلام آن جا چه خبر است و‏‎ ‎‏این جا چی است؟ اینهایی که همیشه تکذیب از ایران، و هر رادیویی را شما باز کنید از‏‎ ‎‏ایران تکذیب می کند، از اختناق ایران، از جنایات ایران، از زندان های ایران، از‏‎ ‎‏شکنجه های ایران، از کشتار بدون محاکمه، از اینها صحبت می کنند. خوب! شما ببینید در‏‎ ‎‏خارج، تحقیق کنید الآن این مطلب را، شما آمدید درها باز است، برای تحقیق بروید،‏‎ ‎‏ببینید. شما کوچه و بازار را دارید می بینید، در کوچه و بازار مردم را دارند با چه تهدید‏‎ ‎‏می کنند و اذیت می کنند؟ در نماز جمعه ای که شما رفتید، کسی ایستاده بود با تفنگ مردم‏‎ ‎‏را تهدید می کرد که بروید نماز جمعه؟ خوب! اینهاست که به ما می گویند. اگر شما در‏‎ ‎‏خارج از ایران، در بلاد خودتان، دیدید که مفاسد زیاد است، بدانید که اینها از این‏‎ ‎‏می ترسند که آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اینها می خواهند‏‎ ‎‏جلوی این را بگیرند، یک سدی درست کنند، جلوی این موجی که پیدا شده است‏‎ ‎‏بگیرند و نگذارند که صدای ایران برسد به کشورهای دیگر. و این هم یک اشتباهی است‏‎ ‎‏که آنها می کنند. هرچه این بوق ها بلندتر بشود ایران قوی تر می شود. هرچه اینها ایران را‏‎ ‎‏متهم کنند به این که فساد دارد می کند، نمی دانم استبداد هست، فاشیستی است ـ امثال این‏‎ ‎‏عبارات ـ و هر تروری در عالم واقع می شود دست ایران در کار است، اینها تقویت‏

‏می کند ایران را. وقتی ملت ها دیدند که امریکا دور قصر خودش و دور کاخ سفید، سد‏‎ ‎‏ایجاد می کند که مبادا از ایران بروند آن جا را منفجر کنند، مردم قدرت ایران را می فهمند،‏‎ ‎‏می فهمند که اسلام همچو قدرتی دارد. یک دروغی آنها می گویند به خیال این که ما را‏‎ ‎‏تضعیف کنند، آنها دروغ می گویند. ایران مخالف با همۀ این مسائل است. ایران حجت‏‎ ‎‏دارد، دلیل دارد. ما با قرآن داریم پیش می رویم، با نهج البلاغه داریم پیش می رویم. ما‏‎ ‎‏محتاج نیستیم به این که ترور کنیم، آنهایی که مخالف ما هستند الآن دارند ترور می کنند،‏‎ ‎‏الآن هم در ایران مشغولند، منتها نمی توانند، فرض کنید یک بقالی را می زنند، خوب! این‏‎ ‎‏ترور کور. ‏

اصلاح جامعه در پرتو مبارزه با فساد

‏     ‏‏آنهایی که مخالف با ترور هستند، مرکز ترور هستند. امریکایی که این قدر از‏‎ ‎‏انساندوستی صحبت می کند و رئیس جمهورش آن طور از انساندوستی، انساندوست‏‎ ‎‏است امریکا! امریکایی که دنیا را به آتش کشیده است، امریکایی که بشر را دارد به فنا‏‎ ‎‏می رساند، اینها انساندوست اند؟ و اسلام این طور نیست؟! و ایران اسلامی این طور‏‎ ‎‏نیست؟ برادران، وقتی که می روید بیرون، مسائل را بگویید. ننشینید دیگر در خانه تا این‏‎ ‎‏که آنها برایش هجوم کنند، شما هجمه کنید آنها عقب می نشینند. شما ننشینید در خانه و‏‎ ‎‏هی ترس این که مبادا چه بشود. خوب! همین چیزی بود که در ایران بود و قدرت ایران از‏‎ ‎‏اکثر این بلادی که هستند زیادتر بود، لکن ایران علمایش رویش کار کردند، مردم را بیدار‏‎ ‎‏کردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات‏‎ ‎‏می خواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگویید شما احکام اسلام را، نروید سراغ‏‎ ‎‏احکام فقط نماز و روزه، آنها را هم باید بگویید، اما احکام اسلام که منحصر در این‏‎ ‎‏نیست. شما سورۀ برائت را برای مردم چرا نمی خوانید؟ شما آیات قتال را چرا‏‎ ‎‏نمی خوانید؟ هی آیات رحمت را می خوانید! آن قتال هم رحمت است برای این که‏‎ ‎‏می خواهد آدم درست کند. آدم گاهی درست نمی شود مرض گاهی صحیح نمی شود، اِلاّ‏

‏بِالْکَیّ؛‏‎[6]‎‏ باید ببرند، داغ کنند تا درست بشود جامعه. باید آنهایی که فاسد هستند، از آن‏‎ ‎‏بیرون ریخته بشوند؛ جنبۀ رحمت است همه اش. منتها آقایان، بعضی ها خیال می کنند که‏‎ ‎‏همان رحمت این است که به آن مهلت بدهند تا بکشد آدم ها را. این رحمت است؟ از‏‎ ‎‏حبس ها بیرونشان کنید تا بریزند مردم را بکشند، این رحمت است؟ شما روی قرآن عمل‏‎ ‎‏کنید. قرآن با اشخاصی که مسلمند ومعتقدند و ایمان به خدا دارند، به برادری رفتار‏‎ ‎‏می کند. با اشخاصی که بر خلاف این هستند آنها را می گوید بکشید، بزنید، حبس کنید؛‏‎ ‎اَشِداءُ عَلَی الْکُفّارِ‏. شما همان طرفش را گرفتید، زمین هم می خورید. ما، اگر بنا باشد اسلام را‏‎ ‎‏به یک طرفش قبول داشته باشیم، همان جنبۀ باصطلاح شما رحمت، من همۀ جنبه هایش‏‎ ‎‏را رحمت می دانم، اما آنکه شما خیال می کنید که آن جنبه اش رحمت است که دزدها را‏‎ ‎‏بیرونشان کنیم، مفسدها را بیرون کنیم، آدمکش ها را بیرون کنیم، دست بردارید از این‏‎ ‎‏طور رحمت هایی که شما توهّم می کنید. اینها رحمت نیست، اینها مخالف خداست،‏‎ ‎‏مخالفت با خداست. شما آقایان، باید بگویید مسائل را، در بلاد خودتان که رفتید،‏‎ ‎‏مسائلی که خدا فرموده است، بگویید. ‏اَشِداءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛‎[7]‎‏ این را باید به مردم‏‎ ‎‏حالی کنید که معنی اش چی است. ما باید چه بکنیم با آنها؟ آنهایی که هَجمه کردند به‏‎ ‎‏همۀ بلاد اسلامی و دارند همه چیز بلاد اسلامی را از بین می برند.‏

سیرۀ ائمۀ اطهار(ع) در مبارزه با ظلم و مفاسد

‏     ‏‏از آن ور آخوندهای درباریشان تبلیغ می کنند و افساد می کنند و بر ضد اسلام‏‎ ‎‏حرف ها می زنند، تفرقه می اندازند بین مسلمین؛ از آن طرف هم، آنها به جان مردم‏‎ ‎‏افتاده اند و همه چیزشان را دارند می برند. و ما هم کنار بنشینیم، تماشا کنیم؛ ما تماشاچی‏‎ ‎‏هستیم! ما چه کاری به این کارها داریم! ما می رویم نمازمان را می خوانیم و روزه مان را‏‎ ‎‏می گیریم و تمام شد! تکلیف همین است؟! امیرالمؤمنین همین بود؟ سیدالشهدا، اگر این‏‎ ‎‏فکر را می کرد که نمی رفت به کربلا، با یک عدد معدودی. این فکر را نمی کرد، این فکر‏‎ ‎


‏غلط ما در ذهن او نبود. امیرالمؤمنین، اگر بنا بود که خیر، هی مسامحه کند شمشیر‏‎ ‎‏نمی کشید هفتصد نفر را یکدفعه بکشد، تا آخر آن اشخاصی که قیام کرده بودند به‏‎ ‎‏ضدش، تا آخر، ضد اسلام بود دیگر، تا آخرشان را کشت و چند نفر دیگر فرار کردند،‏‎ ‎‏بعد هم آمدند آن فساد را کردند، فراری هایشان آن فساد را کردند. شما بدانید که از‏‎ ‎‏حبس های ما، همین اشخاصی هستند که مفسدند. ما اشخاصی که مفسد نیستند، یک آن‏‎ ‎‏هم میل نداریم باشند. اگر از اینها هر چه بیرون برود هر یکشان بیرون بروند آدم‏‎ ‎‏می کشند، آدم نشده اند اینها. ما تا کی باید خواب باشیم؟ ما تا کی ساده اندیش باشیم؟ شما‏‎ ‎‏آقایان چرا ساده اندیشی می کنید؟ در بلاد خودتان که می روید، بگویید به مردم، بگویید‏‎ ‎‏به دنیا، که با دنیا دارند چه می کنند این قدرتمندها، اینها با ضعفا دارند چه می کنند. اینها،‏‎ ‎‏اتیوپی که آن همه بیچاره ها دارند رنج می برند، می میرند از گرسنگی، گندم هایشان را‏‎ ‎‏می ریزند تو دریا، خرج سلاح هایی می کنند که همۀ عالم را از بین ببرند. اینها‏‎ ‎‏انساندوست اند! اینها با این صورت انساندوستی می خواهند همۀ ما را پایمال کنند، اینها با‏‎ ‎‏این مجامع حقوق بشر می خواهند حقوق بشر را از بین ببرند. ‏

منطق انبیا در برخورد با کفار و مؤمنین

‏     ‏‏من امیدوارم که خداوند به ما مرحمت کند و ما را بیدار کند، ما را بر احکام اسلام به‏‎ ‎‏همۀ جوامعش، به همۀ مطالبش، به همۀ اطرافش بیدار کند و متوجه کند. خیال نکنید که‏‎ ‎‏اسلام فقط این تکه است؛ نماز و روزه است فقط، نیست این طور، اگر این طور بود پیغمبر‏‎ ‎‏هم می نشست توی مسجدش و نماز می خواند. چرا از اول عمرش تا آخر زحمت کشید،‏‎ ‎‏جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد تا مسائل را آن قدری که‏‎ ‎‏می توانست عمل کرد. امیرالمؤمنین هم همین طور، دیگران هم همین طور، صلحا هم‏‎ ‎‏همین طورند، اشخاص بیدار این طورند. این طور نیست که بنشینند توی مسجد و کار به‏‎ ‎‏این کارها نداشته باشند. بنشینند توی خانه هایشان و کار به کسی نداشته باشند؛ بی طرف‏‎ ‎‏باشند؛ کاری ما به این کارها نداریم! اگر این منطق انبیا بود که موسی نمی رفت سراغ‏‎ ‎‏فرعون. اگر منطق انبیا این بود که ابراهیم نمی رفت هجمه کند بر آنها، پیغمبر این کار را‏

‏نمی کرد. منطق انبیا این نیست. منطق انبیا این است که «اشداء» باید باشند بر کفار و بر‏‎ ‎‏کسانی که بر ضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند. و آن شدّت هم رحمت‏‎ ‎‏است بر آنها. خداوند همۀ ما را بیدار کند و به همۀ ‏‏[‏‏ما‏‏]‏‏ و به همه شما ان شاءالله سلامتی و‏‎ ‎‏نصرت عنایت کند. این بشر مظلوم را از گرفتاری هایی که از دست این قدرت های بزرگ‏‎ ‎‏دارند می کشند، نجات بدهد و دین و دنیای همۀ ما را حفظ کند. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ ریختن خونها.
  • ـ سورۀ اعراف، آیۀ 12: «مرا از آتش و او را از خاک آفریدی».
  • ـ سورۀ اعراف، آیۀ 17: «بیشتر آنان را شکرگزار نمی یابی».
  • ـ «علم بزرگترین حجاب است».
  • ـ اشاره است به آیۀ 2 سورۀ جمعه.
  • ـ «آخرالدواء الکی» آخرین راه درمان، داغ کردن است.
  • ـ سورۀ فتح، آیۀ 29: «بر کافران، بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مهربانند».