سخنرانی
مقایسه بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی
سخنرانی در جمع اعضای جامعه مدرسین و اساتید دانشگاه (قیاس رژیم اسلامی و پهلوی)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 5 ش‍ه‍ری‍ور ‭1364

زمان (قمری) : 10 ذی الحجه ‭1405

مکان: تهران

شماره صفحه : 349

موضوع : مقایسه بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی

زبان اثر : فارسی

مناسبت : عید سعید قربان

حضار : هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ اعضای جامعه مدرسین و اساتید حوزه علمیه قم ـ اساتید د

سخنرانی در جمع اعضای جامعه مدرسین و اساتید دانشگاه (قیاس رژیم اسلامی و پهلوی)

سخنرانی

‏زمان: صبح 5 شهریور 1364 / 10 ذی الحجه 1405‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: مقایسۀ بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی‏

‏مناسبت: عید سعید قربان‏

‏حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ اعضای جامعۀ مدرسین و‏‎ ‎‏اساتید حوزۀ علمیۀ قم ـ اساتید دانشگاههای سراسر کشور ـ مسئولان وزارت فرهنگ و‏‎ ‎‏آموزش عالی ـ اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی ـ روحانیون تهران ـ اعضای دفتر‏‎ ‎‏تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم و سازمان تبلیغات اسلامی تهران ـ سفرای کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

تبلیغات رژیم سابق در ایجاد اختلاف بین اقشار

‏     ‏‏این عید سعیدی که دارای ابعاد مختلفه است؛ بُعد عرفانی، بُعد سیاسی، بُعد ایثار و‏‎ ‎‏ابعاد دیگر است، به همۀ مسلمین جهان و مستضعفان و آقایانی که در اینجا تشریف‏‎ ‎‏دارند، تبریک عرض می کنم.‏

‏     ما امروز یک مقایسه ای بکنیم بین سابق و حالا در بعضی جهات. این مقایسه از خود‏‎ ‎‏مجلس باید شروع بشود. این، از برکات این جمهوری است که در یک مجلس، مجتمع‏‎ ‎‏هستند کسانی که در دوره های سابق در یک همچو مجالسی امکان اجتماعشان نبود. همه‏‎ ‎‏هم توجه دارید به اینکه در سابق بین علمای اسلام، حوزۀ علمیۀ قم و علمای تهران با‏‎ ‎‏دانشگاهها هیچ وقت اجتماع اینطور نداشتند که در یک محیط با یک دل، با یک ایده، و‏‎ ‎‏همین طور سفرای ممالک دوست و اساتید دانشگاهها و ارکان دولتی، در یک اجتماعی‏‎ ‎‏هیچ وقت نبودند که باهم بنشینند و ببینند که ما محتاج به چه هستیم و باید چه بکنیم. دامن‏‎ ‎‏زده بودند به اختلاف در داخل کشور ما. تبلیغات به طوری بود که وحشت می کرد یک‏‎ ‎‏اهل علمی در محیط دانشگاه برود و حرفهایش را بزند، و همین طور دانشگاهی در‏

‏محیط علم بیاید و در محیط مدارس علمی بیاید و مسائلش را بگوید، و همین طور اساتید‏‎ ‎‏دانشگاه، دولتیها، مجلسیها، هیچ یک از اینها باهم نمی نشستند که ببینند که کشور‏‎ ‎‏خودشان لااقل چه احتیاجاتی دارد و باید چه بکنند برای رفع آن احتیاجات. این، برای‏‎ ‎‏این بود که به طوری تبلیغات دامنه دار بود که سوءظن در همه ایجاد کرده بود، از هم‏‎ ‎‏وحشت می کردند، به هم سوءظن داشتند، باید بگوییم دشمنی داشتند باهم، ایجاد کرده‏‎ ‎‏بودند این را. از سفرای خارجی یکیشان در محضر علما، در جایی که علما جمع بودند،‏‎ ‎‏حاضر نمی شدند، حاضر نبودند که حاضر بشوند. برای اینکه، اینها را اینطور معرفی کرده‏‎ ‎‏بودند که یک جمعیتی هستند که ارتجاعی و نمی دانم به عقب برگشته و عقب مانده و‏‎ ‎‏کهنه فکر کن! و از این مسائلی که دیدید که در دورۀ سابق، خصوصاً در این عهد اخیر القا‏‎ ‎‏شده بود معلوم می شود که کارشناسهای خارجی، کارشناسهای اروپا و امریکا توجه به‏‎ ‎‏این معنا داشتند که این قشرها اگر باهم باشند خطرناک اند؛ یعنی خطرناک برای آنها، و‏‎ ‎‏راست هم می گفتند. روی همین زمینه، خود آنها به دست اشخاصی که در داخل داشتند،‏‎ ‎‏به دست کارکنان خودشان، به دست اشخاصی که در محیط آنها تربیت شده بودند، به‏‎ ‎‏دست اینها کاری کرده بودند که کَانَّهُ امکان نداشت یک همچه اجتماعی.‏

اتحاد و همبستگی و عمل به تکالیف

‏     ‏‏امروز ما همه در تحت یک سقف کوچک جمع شدیم، و همۀ ما یک فکر داریم.‏‎ ‎‏فکر جلوگیری از آن چیزهایی که سابق بود؛ فکر اینکه نبادا دوباره دانشگاههای ما به‏‎ ‎‏دست آن اشخاص بیفتد، فکر اینکه نبادا روحانیین ما گرفتار آن مسائل بشوند، و فکر‏‎ ‎‏اینکه نبادا کشور ما باز برگردد به یک حالی که همه دیدید چه خبر بود، چه مصیبتهایی در‏‎ ‎‏این کشور واقع می شد. ما امروز اینجا هستیم که ببینیم که چه بکنیم که یک وقت خدای‏‎ ‎‏نخواسته، مسئله برگردد، چه کنیم جلویش را بگیریم.‏

‏     آن چیزی که می تواند جلوگیری کند، یک قدری تفکر در عید قربان و مسائل‏‎ ‎‏قربانگاهی حضرت ابراهیم است، ایثاری که او کرد و از خودگذشتگی ای که او کرد، تدبُّر‏

‏در او و تدبُّر در مسائلی که در حج هست، مسائل حج و همۀ مسائل اسلام، به طوری بین‏‎ ‎‏ابعاد مختلفه جمع کرده است؛ بین عرفان و تعبد، بین سیاست و عبادت، بین مسائل‏‎ ‎‏اجتماعی و سایر مسائل. این اساس را درست کردند برای اینکه ما از آن اساس چیزی‏‎ ‎‏بفهمیم. آنها که در آنجا هستند، تکالیفی دارند و ان شاءالله امیدوارم که به آن تکالیف‏‎ ‎‏عمل کنند و کردند. ما هم و آنها هم بعد از اینکه برگشتند، تکالیفی داریم که این تکالیف‏‎ ‎‏هم دنبال همان مطالعۀ عید قربان است و قربانگاهها. آنها باید سوغات بیاورند آن ایثار را،‏‎ ‎‏آن وحدت را، و ما هم باید این معنا را در بین ملت خودمان پخش کنیم. آقایان روحانیون‏‎ ‎‏در سرتاسر کشور و آقایان دانشگاهیها در سرتاسر کشور، اینها موظف اند، وظیفه دارند.‏

مقایسه بین حال و گذشته در تحول درونی ملت

‏     ‏‏ما بحمدالله تاکنون بسیار قدمهای مؤثری برداشتیم، وقتی شما مقایسه یک قدری‏‎ ‎‏بکنید مابین دوره های سابق و حالا، می توانیم خوب بفهمیم که فرقها چیست. مثلاً شما‏‎ ‎‏بسیاریتان یا اکثرتان یادتان است که در قضیۀ رأی گیری برای انقلاب سفید به اصطلاح، با‏‎ ‎‏چه هیاهویی، با چه فشاری، با چه دغل بازیهایی بیش از این نتوانستند ادعا کنند که شش‏‎ ‎‏میلیون بودند، با اینکه مطمئن باشید نبودند! آن همه فشار و آن دولت جائر و آن همه‏‎ ‎‏تبلیغاتی که آنها داشتند، نتوانست عده ای را جمع کند که اینها ادعا کنند ده میلیون اند،‏‎ ‎‏نتوانستند دروغش را هم بگویند، مبالغه اش هم بکنند. شما در یک کشوری که تحت‏‎ ‎‏فشار است از همه اطراف، تحریمهای انتخاباتی از اطراف بر سرشان می بارد، تبلیغات‏‎ ‎‏همه جانبه بر سرشان می بارد، این مقدار اجتماعی که اینها کرده اند ـ که بیش از چهارده‏‎ ‎‏میلیون بود ـ اگر مقایسه بشود با هر کشور دیگری در عالم، معلوم می شود که فرق مابین‏‎ ‎‏اینجا و آنجا چیست و چه تحولی در ایران واقع شده است. این تحول یک تحول عجیب‏‎ ‎‏است که در یک رژیمی که همۀ قدرتها در دستش بود و همۀ فشارها در دستش بود، و‏‎ ‎‏مضایقه از هیچ فشاری هم نداشت، در ادعای کاذب خودش نتوانست ادعا کند که ما‏‎ ‎‏هشت میلیون داشتیم، شش میلیون! مبالغه اش و دروغش و همه بساط که روی هم ریخته‏

‏شد، گفت شش میلیون! و آن وقت هم راجع به شش میلیون هیاهو می کردند که اِی! شش‏‎ ‎‏میلیون رأی دادند، با اینکه دروغ می گفتند. شما بدون اینکه یک فشاری باشد که بیایید‏‎ ‎‏حتماً شما رأی بدهید، وارد بشوید رأی بدهید و بدون تبلیغات قبلی، امسال اصلاً تبلیغاتی‏‎ ‎‏در کار نبود. این جمعیت که این طور اجتماع کرد که نظیرش به حسب مقایسه در دنیا‏‎ ‎‏نیست، این دلیل بر یک تحول بزرگی است که در کشور ما واقع شده. از اینجا بروید در‏‎ ‎‏جبهه ها.‏

‏     وقتی که متفقین وارد شدند به کشور ما، با آن همه بساطی که اینها ادعایش را‏‎ ‎‏می کردند، به ادعای خودشان گفتند سه ساعت ما توانستیم مقابله کنیم، بعد هم وقتی که‏‎ ‎‏پرسیده بود ازشان آن مردکۀ نامرد،‏‎[1]‎‏ که چطور شد سه ساعت؟ گفتند ما این را مبالغه‏‎ ‎‏می کنیم، آنها از آن ور آمدند، ما از این ور رفتیم! با حالا مقایسه کنید که جوانهای ما،‏‎ ‎‏اقشار ملت ما ایستاده اند، و در مقابل همۀ قدرتها، همه هم دارند توطئه می کنند. همه‏‎ ‎‏دستشان را به هم دادند که رژیم سابق را نگه دارند، جوانهای ما به همش زدند. همه هم‏‎ ‎‏دست به هم دادند که در این جنگ پیروزی ایجاد کنند، هر روز هم دروغش را‏‎ ‎‏می گویند، لکن جوانهای ما ایستاده اند و جلو می روند. در طایفۀ نسوان شما ملاحظه کنید‏‎ ‎‏آن وقت چه خبر بود، حالا چه خبر است. زنهای ما حالا مکتبی شده اند. سرتاسر کشور ما‏‎ ‎‏جوری هستند که همان طور که آن جوانها در جبهه دارند خدمت می کنند، اینها پشت‏‎ ‎‏جبهه شان محکم است و دارند خدمت می کنند، علاوه بر اینکه مجالس درس دارند،‏‎ ‎‏مجالس قرائت دارند، مجالس تدریس دارند، حتی تدریس خارج، من شنیدم بعضی از‏‎ ‎‏زنها در جایی می گویند. خوب! این چه تحولی است؟ پیشتر چه بود؟ مسئلۀ زن چه بود در‏‎ ‎‏ایران؟ انسان حیا می کند که بگوید. آن اسمش آزادی بود! این اسمش اختناق است! آن‏‎ ‎‏آزادی بود که هر چه دلشان می خواهد انجام بدهند، به هر نحوه ای باشد؛ و این اختناق‏‎ ‎‏است، برای اینکه زنها خودشان آزادند که خدمت کنند، آزادند که پشت جبهه باشند،‏

‏آزادند که درس بخوانند، آزادند که چه بکنند، این اسمش اختناق است! آنها اختناق را‏‎ ‎‏می گویند؛ یعنی نمی گذارید که زنها به طوری عمل کنند که ملت را فلج کنند. یک قشر‏‎ ‎‏جوان، ملت را به واسطۀ آن بی بند و باری که داشتند، فلج می کردند؛ یعنی از کار‏‎ ‎‏می انداختند. هیچ کس دنبال این نبود که یک فعالیت چشمگیری بکند، یک فعالیت‏‎ ‎‏اجتماعی بکند. همه دنبال این بودند که صبح که پا می شدند که کجا بروند تفریح بکنند،‏‎ ‎‏کجا بروند فرض کنید چه بکنند. بازارتان را نگاه کنید! خیابانهاتان را نگاه کنید! حالا وقتی‏‎ ‎‏که می خواهند تکذیب کنند از ایران، می گویند که در آنجا محل تفریح پیدا نمی شود ـ آن‏‎ ‎‏تفریحی که آنها می خواهند، و الاّ محل تفریح هست ـ، یا زنها حالا دیگر چادر سرشان‏‎ ‎‏است. آن وقت به طوری تبلیغ شده بود که زن جرئت نمی کرد که به این صورتی که باید‏‎ ‎‏درآید، درآید، مخفی درمی آمدند. آنهایی که می خواستند حفظ کنند خودشان را، یا از‏‎ ‎‏خانه در نمی آمدند، یا شبی، یک وقتی مخفیانه از این ور به جای دیگر می رفتند، و هکذا‏‎ ‎‏همۀ جهاتی که ما ملاحظه می کنیم.‏

آمیخته بودن عرفان اسلام با عبادات آن

‏     ‏‏این حج این چند سال ـ که امسال هم بحمدالله بهتر بوده است ـ این باید در دنیا‏‎ ‎‏انعکاس پیدا بکند که حج این است. آن که ابراهیم خلیل الله و رسول خدا می خواستند‏‎ ‎‏این معنا بوده است. آنی که سورۀ برائت را می فرستد در آن جمع می خواند، برای همین‏‎ ‎‏بوده است که به ما بفهماند که آنجا باید سورۀ برائت خواند. در عینی که آن وقت که زمان‏‎ ‎‏رسول خدا بوده است، این طور گرفتاری که الآن مسلمین دارند، این طور گرفتاری‏‎ ‎‏نداشتند، یک جور دیگری بود. در عین حال قرآن شریف و حدیث به ما تعلیم می کند که‏‎ ‎‏در حج باید این کارها را کرد. آمیخته است حج و همۀ عبادات اسلامی، آمیخته به همۀ‏‎ ‎‏ابعاد مختلفه است. و از معجزات انبیا و خصوصاً اسلام این است که عرفانش آمیخته‏‎ ‎‏است با عباداتش. اگر انسان، یک نفر آدم که اهل آن مسائل است همین نماز را ـ آن بُعد‏‎ ‎‏عرفانی نماز را ـ در اذکار و در کارهای دیگرش دنبالش برود، می بیند که چه دریای‏

‏خروشانی است، معراج است، معراج مؤمن است؛ یعنی، تا آن مافوق عالم طبیعت و‏‎ ‎‏مافوق عالم وجود، انسان را می کشاند. گاهی در یک کلمه اش این طور است. یک جمله‏‎ ‎‏گاهی آن قدر بُعد معنوی دارد و بُعد عرفانی دارد که اگر تحقق پیدا کند برای یک انسان‏‎ ‎‏سالک، از همۀ حجابها می گذرد. و کانّه سورۀ حمد که در قرآن هست و اولین سوره است‏‎ ‎‏و برای نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند نماز نیست، همین سورۀ حمد تمام‏‎ ‎‏معارف درش هست. منتها آن کسی که نکته سنج باشد، باید درش تأمل کند، خوب، ما‏‎ ‎‏اهلش نیستیم. ما می گوییم که «الحمدلله »؛ یعنی شایسته است. ‏الحمدلله ربِّ العالمین‎[2]‎‏؛ یعنی‏‎ ‎‏شایسته است خدا که همۀ حمدها برای او باشد. اما قرآن این را نمی گوید، قرآن می گوید‏‎ ‎‏که اصلاً حمدی واقع نمی شود در جایی، الاّ برای خدا. آن هم که بت پرست است حمد‏‎ ‎‏است، آن هم برای خداست، خودش نمی داند. اشکال، ندانستن و جهالت ماهاست. آن‏‎ ‎‏که می گوید که ‏ایّاک نستعین‎[3]‎‏؛ نه معنایش این است که ما همه استعانت از تو ان شاءالله ‏‎ ‎‏می خواهیم و اینها، نخیر، بالفعل این طوری است که به غیر خدا، استعانت اصلاً نیست،‏‎ ‎‏اصلاً قدرت دیگری نیست. چه قدرت دیگری ما داریم غیر قدرت خدا؟ آن که تو داری‏‎ ‎‏غیر از قدرت خداست؟ نه این است که ما ان شاءالله عبادت می کنیم برای خدا، ان شاءالله ‏‎ ‎‏استعانت می کنیم از خدا. اصلاً واقعیت این طوری است، واقعیت این است که عبادت به‏‎ ‎‏غیر خدا، مدح، اصلاً در دنیا به غیر خدا واقع نمی شود، هیچ مدحی. اینهایی که مدح‏‎ ‎‏می کنند از مثلاً شیاطین و سلاطین و امثال اینها، اینها نمی فهمند که اینها مدح خداست،‏‎ ‎‏اینها غفلت از این دارند، لکن مدح به کمال است، مدح برای نقصان نیست، مدح برای‏‎ ‎‏کمال است. و آنهایی که، هر کس از هر کس استعانت بکند، استعانت از خداست. این‏‎ ‎‏سوره، این را می گوید. و اگر برای اهلش ـ آنهایی که اهل مسائل هستند ـ همین یک سورۀ‏‎ ‎‏قرآن تحقق پیدا بکند، تمام مشکلات حل می شود؛ برای اینکه وقتی انسان دید که همه‏‎ ‎‏چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرتی نمی ترسد. ما که از قدرتها می ترسیم برای این است‏

‏که خیال می کنیم قدرت این است. وقتی انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتی انسان‏‎ ‎‏همه چیز را از او دانست، این دیگر نمی تواند که از دیگری بترسد. همۀ خوفهای ما از باب‏‎ ‎‏این است که نفهمیدیم که قدرت، یک قدرت است و آن قدرت هم برای نفع همه است.‏‎ ‎‏آن قدرت هم برای نفع همۀ افراد و جامعه و تمام بشر آن قدرت به کار گرفته شده، برای‏‎ ‎‏نفع اوست. ما اگر همین معنا را ادراک کنیم که هر چی هست از اوست و هر چی هست‏‎ ‎‏برای نفع ماست و برای تربیت ماست، اگر همین معنا را واقعاً انسان ادراک کند و مشاهده‏‎ ‎‏کند و ذوب کند، این مسائل حل می شود.‏

لزوم آشنایی مردم با معارف الهی

‏     ‏‏ما باید مردم را با توحید آشنا کنیم، علمای اعلام باید مردم را با توحید آشنا کنند،‏‎ ‎‏با معارف الهی آشنا کنند. «اَلغیرک مِنَ الظُهُور ما لَیسَ لَک»‏‎[4]‎‏؛ دعای عرفه‏‎ ‎‏حضرت سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ «متی غِبْت حتی تحتاج اِلی»‏‎[5]‎‏ چه. قرآن هم همین‏‎ ‎‏است، هر کدام یک زبانی دارد. قرآن نازل شده تا اینجا رسیده است و ادعیۀ ائمۀ ما‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ به حسب تعبیر بعض مشایخ،‏‎[6]‎‏ «قرآن صاعد» است و هر چه مسائل‏‎ ‎‏بخواهید، در ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادی ای که احکام می خواهند بگویند‏‎ ‎‏دوتاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دوتاست، با زبان عرفان علمی هم دوتاست، یک‏‎ ‎‏زبان دیگری است مافوق اینها، منتها زبان فهم می خواهد، باید کسانی که آن زبان را‏‎ ‎‏می فهمند توجه کنند. قرآن یک نعمتی است که همه ازش استفاده می کنند، اما استفاده ای‏‎ ‎‏که پیغمبر اکرم می کرده است از قرآن، غیر استفاده ای است که دیگران می کردند. ‏انّما یعرف‎ ‎القرآن من خُوطِبَ به،‎[7]‎‏ دیگران نمی دانند، ماها یک ذره ای، یک چیزی، یک خیالاتی‏‎ ‎‏پیش خودمان داریم، آن که قرآن برش نازل شده می داند چیست، چه جور نازل شده،‏

‏کیفیت نزول چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این کار‏‎ ‎‏چیست، او می داند. آنهایی هم که به تعلیم او تربیت شده اند، آنها هم برای خاطر تربیت‏‎ ‎‏او می دانند. هنر انبیا این بوده است که مسائل را، مسائل دقیق عرفانی را با یک لفظی‏‎ ‎‏می گفتند که هر کسی یک جوری ازش، خودش می فهمیده، ولی واقعش مال آنهایی‏‎ ‎‏است که بالاتر از این افقشان است، و این هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعیه‏‎ ‎‏هم هست.‏

حفظ جهات معنوی در حوزه و دانشگاه

‏     ‏‏ما، روحانیون، دانشگاهیها اگر واقعاً علاقه دارند به اینکه این کشور محفوظ بماند،‏‎ ‎‏خصوصاً دانشگاهیها، اساتید دانشگاه، اگر واقعاً علاقه مندند که این کشور دوباره‏‎ ‎‏برنگردد به اوضاع سابق، باید مواظب باشند، دانشگاهیها، اساتید مواظب خودشان باشند‏‎ ‎‏در تربیت و مواظب بچه ها و جوانها باشند در کارهایی که می کنند. باید نگه دارند‏‎ ‎‏دانشگاه را به یک صورتی که، به یک واقعیتی که آن واقعیت همین تحولی است که در‏‎ ‎‏ایران پیدا شده است. دانشگاه باید متحول باشد و البته شده است، لکن بیشتر مواظبت‏‎ ‎‏می خواهد. علمای بلاد هم هر جا هستند و خصوصاً در حوزه های علمیه باید همۀ جهاتی‏‎ ‎‏که اهل علم را، آنهایی که تازه آمدند و مشغول درس خواندن هستند، آنها را به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی نزدیک می کند و علاقه مند می کند، همۀ آن جهات را باید حوزه ها داشته‏‎ ‎‏باشند. حوزه ها باید درس اخلاق داشته باشند، نه یکی، نه دوتا، ده تا، بیست تا، درس‏‎ ‎‏اخلاق داشته باشند. اگر بخواهید که آیندۀ کشور شما یک آیندۀ نورانی باشد، تربیت‏‎ ‎‏کنید اینهایی که وارد در حوزه ها هستند، یا در آنجایی که درس می گویید وارد می شوند،‏‎ ‎‏تربیتشان کنید به یک تربیتی که از این عالم هجرت کنند، توجه به ماورای اینجا بکنند،‏‎ ‎‏روحانی باشند؛ یعنی روح باشند، یعنی توجه به ماورای طبیعت داشته باشند. از اول قدمها‏‎ ‎‏که برداشته می شود، برای آن طرف برداشته بشود، وقتی این طور شد، اینجا هم درست‏‎ ‎‏می شود. آن کسی که جهات معنوی خودش را تقویت کرد، آن کس در جهات طبیعی هم‏

‏قوی می شود. مَثَل، مَثَلِ انبیاست و اولیا، با همۀ آن معنویات، با همۀ آن معارف الهیه،‏‎ ‎‏کشورداری هم می کردند، حکومت هم تأسیس می کردند، حدود را هم جاری‏‎ ‎‏می کردند، کسانی هم که مضر به جامعه بودند از دم شمشیر می گذراندند، در عین حالی‏‎ ‎‏که در آن پایه از معارف بودند.‏

کشوری سالم در پرتو تربیت صحیح 

‏     ‏‏اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتی سالم، و دعوت کنید به اینکه با خدا آشنا بشوند،‏‎ ‎‏با معارف الهی آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند، اگر این طور شد، کشور شما سالم‏‎ ‎‏می ماند و به سایر جاها هم سرایت می کند؛ قهری است این. الآن هم ملاحظه می کنید که‏‎ ‎‏این مقداری که الآن در دنیا سر و صدا بلند است، منتها یک دسته سر و صدا می کنند برای‏‎ ‎‏بازی دادن مردم و اظهار اسلام می کنند، اظهار اینکه باید قوانین اسلامی بشود بکنند،‏‎ ‎‏یک دسته هم واقعاً مسلمان و دنبال اینکه اسلام باید باشد، این برای همین موجی است‏‎ ‎‏که از اینجا بلند شده است و شما ملت اسلام این موج را راه انداختید.‏

‏     و امیدوار باشید به اینکه خدا با شماست. و شما مادامی که قدر بدانید از نعمت الهی،‏‎ ‎‏نعمتهایی که خدا به شما داده است؛ این نعمت وحدتی که به شما داده است، این نعمت‏‎ ‎‏انقلابی که به شما داده است، این جوانهایی که به شما داده است، انقلابی که در جبهه ها،‏‎ ‎‏الآن هم مشغول به خدمت هستند، این اساتیدی که به شما داده است، همۀ اینها قدردانی‏‎ ‎‏می خواهد. ما باید همه را قدر بدانیم و از همه تشکر کنیم. و من از ملت ایران در همۀ‏‎ ‎‏مواردی که دارند عمل می کنند و در صحنه هستند، تشکر می کنم و به همه دعا می کنم.‏‎ ‎‏خداوند همۀ ملتهای اسلامی را حفظ کند. و به وظایف خودشان آشنا کند، و ما را هم به‏‎ ‎‏وظایف خودمان آشنا کند که در این چند روزی که داریم آن طرف می رویم، لااقل‏‎ ‎‏توجه به آنجا باشد، اِخلاد الی الاَرض‏‎[8]‎‏ نباشد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ رضاخان پهلوی.
  • ـ سورۀ فاتحة الکتاب، آیۀ 2.
  • ـ بخشی از آیۀ 5 سورۀ فاتحة الکتاب: «تنها از تو مدد می جوییم».
  • ـ آیا برای غیر تو از ظهور و آشکاری چیزی هست که برای تو نباشد؟».
  • ـ «کی غایب شده ای تا نیاز به ظهور و آشکاری داشته باشی».
  • ـ مراد آقای میرزا محمدعلی شاه آبادی است.
  • ـ «کسی معرفت به قرآن دارد که مورد خطاب آن است». بحارالانوار، ج 24، ص 237 ـ 238، ح 6.
  • ـ اشاره است به آیۀ 176 سورۀ اعراف.