وقتى که از کوچه‏هاى باریک و پیچ در پیچ قدیمى جماران عبور مى‏کنم، بار دیگر خاطره اولین دیدار برایم تداعى مى‏شود. امروز که سال ها از آن دیدار مى‏گذرد و اکنون فقط سایه‏اى از خاطره این محل و کوچه‏هایش در ذهنم باقى مانده است، سعى مى‏کنم خودم را در آن حال و هوا قرار دهم و به یادآورى آن روزها بپردازم و حال خود را شرح کنم. هر قدمى که برمى‏دارم بر هیجان و اضطراب درونى‏ام افزوده مى‏شود.
باور نمى‏کنم که براى مأموریتى مهم به سوى اقامتگاهشان مى‏روم.
ایشان محبوب ترین انسان قرن حاضر هستند که رهبرى انقلاب الهى را عهده‏دار بودند و با ایجاد تحولى معنوى و اجتماعى توانستند بر سیستم حکومتى 2هزار و پانصد ساله شاهنشاهى خط بطلان بکشند و سرسپرده‏ترین رژیم پادشاهى و نگهبان منافع قدر ت هاى بیگانه در منطقه را به زیر بکشند؛ و انقلاب ایشان معادلات حاکم بر مناسبات بین‏المللى و نقشه‏هاى دو ابرقدرت حاضر یعنى امریکا و شوروى را بر هم زد، معادلاتى که آنها براى ساکنان این کره خاکى نوشتند، دنیا را به دو قسمت تقسیم نموده و سرنوشت و اراده ملت ها را به دست گرفته بودند تا ثروت ها و منابع ملى آنان را به تاراج ببرند.
اما در گوشه‏اى از این ده، امام خمینى(س) به منظور اداى تکلیفى که خداوند بر عهده‏شان قرار داده است، خودشان را موظف به اداى تکلیف مى‏دانند تا حکومت جمهورى اسلامى را به جاى حکومت پادشاهى ـ که نماد ظلم و ستم است و غلامى بیگانگان را سرلوحه کار خود قرار داده است ـ مستقر نمایند. به عبارتى دیگر، ایشان ثابت کردند که دین از سیاست جدا نیست؛ و اجراى آن احتیاج به عزم و اراده دینداران دارد.
با نزدیک شدن به این مکان مقدس و احساس دیدار با امام، ضربان قلبم تندتر مى‏شود. کم‏کم خود را نزدیک به درب نگهبانى اقامتگاه امام در جماران مى‏بینم. از اینکه سرانجام تقدیر مرا به اینجا رساند، خیلى خوشحال هستم. راه سربالایى حسینیه را در پیش مى‏گیرم. صداى ترنم آب روان و زلالى که از جوى کوچکى با سرعت از سراشیبى وسط این راه مى‏گذرد، آرامش خاصى به هر تازه واردى مى‏بخشد. این آب زلال که از حیاط منزل امام نیز مى‏گذرد تا به این جا برسد، زائران را وسوسه مى‏کند تا براى تبرّک هم شده، از آن وضویى بسازند؛ زیرا احساسشان این است که این جوى روان، روى رهبرشان را دیده و شاید ایشان نیز از این آب وضویى ساخته باشند. به انتهاى سربالایى حسینیه که مى‏رسم، سمت چپ، درِ اصلى نمایان مى‏شود.
اینجا مکان ساده و بى‏آلایشى است که میعادگاه عاشقان خمینى، و زیارتگاه کسانى که نام امام خمینى برایشان تداعى‏کننده نام امام على و امام حسین ـ علیهما السلام ـ است و همراهى با ایشان را همراهى با امام حسین(ع) و علیه یزیدیان زمان تلقى مى‏کنند.
هنگامى که جمعیت در این مکان موج مى‏زند و حضرت امام براى دیدار با آنان خودشان را به حسینیه مى‏رسانند تا با تکان دادن دست ها و نگاه هاى مهربانشان این رابطه معنوى را مستحکم نمایند و آنچه لازم است گفته شود، براى آنان، بلکه براى تمام بشریت بگویند.
به یاد خاطره‏اى مى‏افتم که چگونه بى‏موقع و بدون هماهنگى، عده‏اى از مجروحان جنگى بسترى در بیمارستان را به دیدار رهبرشان بردیم و ایشان نیز چگونه به‏راحتى پذیرفتند تا دقایقى براى دیدار با این عزیزان در حسینیه حاضر شوند و چشم ملاقات‏کنندگان را به دیدار خودشان روشن سازند.
روبه‏روى درب حسینیه در سمت راست یک درب بزرگ قرار دارد که در پس آن، حیاطى آرام و با درختانى تنومند جلب توجه مى‏کند.
به سمت در مى‏رویم و با چند ضربه آهسته، یکى در را به رویمان مى‏گشاید. وارد حیاط که مى‏شویم، کمى جلوتر حدود ده متر، ساختمان یک طبقه بتونى وجود دارد. با توضیحى که همراهم مى‏دهد، معلوم مى‏شود این مکان، همان مرکز درمانى مورد نظر است که مى‏بایست در اینجا مشغول به کار شوم.

. انتهای پیام /*