ظهرها که براى امام ناهار مى‏آوردم اگر از غذایى چیزى مى‏ماند، مى‏گفتند اینها خوبه اینها را نگهدارید براى بعد.
یک روز در آشپزخانه ظرف مى‏شستم و شیر آب را باز کرده بودم آقا آمدند و گفتند: چرا اینقدر شیر آب باز است؟ در حالى که شیر خیلى کم باز بود. با اینکه من خیلى ملاحظه مى‏کردم، باز ایشان به ما تذکر مى‏دادند.
گاهى براى امام کاهو مى‏بردم اگر برگهاى دور آن را کنده بودم، آقا سفارش مى‏کردند: مبادا اینها را دور بریزید. عرض مى‏کردم: آقا خاطرجمع باشید ما با اینها سالاد درست مى‏کنیم.
آقا وقتى براى کارى از اتاق بیرون مى‏آمدند اول تلویزیون را خاموش مى‏کردند و بعد از برگشتن دوباره روشن مى‏کردند. خیلى ملاحظه مى‏کردند که اسراف نشود.
وقتى براى اولین بار نگاهم به اتاق حضرت امام(س) افتاد بى‏اختیار پیش خودم گفتم: واقعاً مثل زندگى موسى‏بن جعفر(ع) است. در آن اتاق نیمکت چوبى قرار داشت که روى آن تشکچۀ کوچکى بود که آقا روى آن استراحت مى‏کردند. علاوه بر آن یک میز کوچک خیلى معمولى با رومیزى بسیار ساده‏اى در آن اتاق قرار داشت. برنامۀ شام و غذاى امام هم بسیار ساده و بدون تشریفات بود. معمولاً شامشان یک خرده ماست و خیار بود یا پنیر و خیار یا کاهو بود، یک چنین چیزهایى.

منبع: آئینۀ حُسن، ص162

. انتهای پیام /*