‏‏

‏‏پس از دستگیری و تبعید امام به ترکیه، آقایان مراجع و اساتید هر کدام‏‎ ‎‏اقداماتی کردند. آقای نجفی، نامه یا اعلامیه داد و نامه‌ای برای حضرت‏‎ ‎‏امام فرستاد. آقای گلپایگانی یکی دو نامه نوشتند و پسرشان را خدمت‏‎ ‎‏امام فرستادند. همین‌طور آقای خوانساری در تهران پسرشان را به ترکیه‏‎ ‎‏فرستادند. آقای میلانی در مشهد نامه مفصلی نوشتند در سه صفحه که‏‎ ‎‏چاپ هم شد. آقای سید‌حسن‌قمی به ترکیه تلگراف زدند. آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری هم نامه نوشتند و تلگرافی فرستادند. در مرتبه بعد اساتید و‏‎ ‎‏مدرسین هم تلاش‌های زیادی برای بازگشت ایشان انجام دادند. طلاب و‏‎ ‎‏فضلای شهرستان‌ها به صورت گروهی نامه‌هایی به نخست‌وزیر وقت‏‎ ‎‏امیرعباس هویدا نوشتند و به مراجع قم و نجف نیز فرستادند. حتی‏‎ ‎‏آن‌هایی که خیلی هم به این کارهای امام اعتقادی نداشتند، آمدند و وارد‏‎ ‎‏گود شدند و دوباره یک اتحاد و اتفاقی در سطح حوزه و روحانیت به‏‎ ‎‏وجود آمد، هر چند نتوانستند کاری از پیش ببرند. بالاخره بعد از یک‏‎ ‎‏سال اقامت امام در ترکیه، ایشان را به نجف منتقل کردند.‏

‏‏در این مدت یک سال، بعضی از طلاب و فضلای جوان برنامه‌های‏‎ ‎‏مخصوصی داشتند و از هر محفل و جلسه‌ای استفاده می‌کردند تا یاد و‏‎ ‎‏نام و حرکت امام را در میان مردم زنده نگه دارند. مثلاً در شب‌های‏‎ ‎‏جمعه و صبح جمعه در بالاسر حرم، دعای کمیل و ندبه برگزار می‌کردند‏‎ ‎‏و در میان آن مسائل انقلاب و امام را متذکر می‌شدند و برای بازگشت‏‎ ‎‏امام از تبعید دعا می‌کردند، گاهی هم ساواکی‌ها این‌ها را می‌گرفتند، کتک‏‎کاری می‌کردند و زندان می‌بردند. البته تنها مراسم دعای کمیل و ندبه‏‎ ‎‏نبود، حتی اگر مجلس ترحیمی هم برگزار می‌شد چند نفری از این‏‎ ‎‏طلبه‌های انقلابی می‌رفتند و در آنجا برای سلامتی نایب بر حق امام‏‎ ‎‏زمان و بازگشت ایشان از تبعید صلوات می‌فرستادند.‏

 

برگرفته از کتاب پرتو آفتاب: خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچی

. انتهای پیام /*