‏مرحوم ‏‏آیت‌الله رسولی محلاتی ‏‏مولف، مورخ و پژوهشگر برجسته شیعه و از یاران و شاگردان ‏‏امام خمینی (ره) ‏‏و از اعضای دفتر ایشان دار فانی را وداع گفت و به سوی معبود خویش شتافت. از آن فقید سعید بیش از ‏‏۱۰۰‏‏ عنوان کتاب در حوزه قرآنی و تاریخ تشیع به یادگار مانده است. ضمن آرزوی رضوان الهی برای آن مرحوم توجه شما را به خاطراتی از زبان ایشان در خصوص منش اخلاقی و رفتاری امام راحل (ره) جلب می نماییم.


‏مسجد سلماسی در آن زمان مسجد ساده ای بود که کف آن با زیلوهای ‏‎‎‎نخی آبی رنگ یزدی و یا کاشی فرش شده بود که زیلوهای نازکی بودند و ‏‎‎‎‎ ‎‎‎‎‏به خصوص در زمستان سرد، نشستن روی آنها واقعاً نوعی ریاضت به حساب‎‎‎‏ می آمد. روزی شاگردان با هم گفتند: این درست نیست که ایشان نیز همانند ما‎‎‎‏ روی زیلوی نازک و سرد بنشینند. از این رو یکی از شاگردان برخاست و قبل‎‎‎‏ از اینکه ایشان بیایند، عبای پشمی خود را تا کرد و در جایی که ایشان ‏‎‎‎می نشستند، پهن کرد و همه خوشحال بودند که بدینوسیله کار خیری انجام‎‎‎‏ داده اند. اما همین که امام وارد مسجد شدند و برای نشستن به جای مخصوص ‏‎‎‎خود رفتند و آن عبا را پهن دیدند، با ناراحتی آن را جمع کردند و کناری ‏‎‎‎گذاشتند و مانند هر روز و مثل دیگران، روی زیلو نشستند و آثار ناراحتی تا‎‎‎‏ پایان درس در چهره شان هویدا بود. ‏

‏**********‏

در مدت توقف ایشان در کربلا، ما مهمان بودیم و روزهای اول ورود به‎‎‎‏ نجف اشرف نیز اطلاعی از وضع غذا و مسئولان تهیۀ غذا نداشتیم. تا اینکه‎‎‎‏ پس از چند روز، ضمن مسئولیتهای دیگری که به عهدۀ اینجانب بود، ‏‎‎‎مسئولیت تدارکات خانه را نیز به من محول فرمودند. این بدان جهت بود که‎‎‎‏ از خانواده و نزدیکان ایشان، جز حاج آقا مصطفی خمینی، کسی نزد ایشان‎‎‎‏ نبود و آن مرحوم نیز با توجه به اشتغالاتش به این کارها نمی رسید. این تنهایی ‏‎‎‎امام، تا حدود چهار ماه پس از ورود به نجف اشرف ادامه داشت که رژیم برای ‏‎‎‎رفتن خانوادۀ محترم، هر روز مانع تازه ای ایجاد می کرد. به هر صورت ما که‎‎‎‏ مأمور تهیه و تدارک مایحتاج منزل بودیم، هر روز با خادم خانه برای خرید به ‏‎‎‎بازار حویش که نزدیک منزل امام بود، می رفتیم و مایحتاج آن روز را تهیه می کردیم و تحویل آشپز می دادیم. روزهای اول، یکی دو بار از امام پرسیدم ‏‎‎‎که: «ناهار چه می خورید؟» و یا «شام چه میل می کنید؟» و امام هم چیزی‎‎‎‏ می گفتند. ظاهراً بار سوم بود که امام مانند همیشه با همان صراحت و قاطعیت‎‎‎‏ فرمودند: از این به بعد دیگر راجع به غذا و شام و ناهار از من چیزی نپرسید و ‏‎‎‎هر چه خواستید، درست کنید. من هم مانند شما هرچه بود می خورم! و عملاً ‏‎‎‎نیز تا مدتی که من در خدمت ایشان بودم (حتی چنانکه اطلاع دارم، بعد ‏‎‎‏از آن ‏‎‎‎نیز) این شیوه را در زندگی داشتند و معمولاً در مورد غذا و کمّ وکیف آن ‏‎‎‎اظهارنظر نمی کردند. اگرچه در مورد نظافت و جهات بهداشتی آن،‎‎‎‏ حساسیت خاصی داشتند.  ‏


‏ ‏

‏**********‏

لباسهای امام از یکی دو دست تجاوز نمی کرد با اینکه پارچه ها و لباسهای ‏‎‎‎دوخته و ندوخته زیادی برای ایشان هدیه می آوردند ولی هرچه برای ایشان ‏‎‎‎سوغات یا هدیه می آوردند همه را به دیگران می دادند. در خوراک نیز خیلی ‏‎‎‎اهل قناعت بودند و اقتصادی زندگی می کردند؛ در حالی که همه گونه ‏‎‎‎امکانات برای ایشان فراهم بود. امام(ره) به راستی اینگونه بود که در صرف ‏‎‎‎مخارج زندگی و خوراک و لباس خود و اهل خانه کمال احتیاط و قناعت را ‏‎‎‎داشتند. اگر چراغی بی جهت روشن بود، فوراً دستور می دادند خاموش کنند.  ‏



‏ ‏

‏**********‏

‏ ‏

‏منبع: کتاب آئینۀ حُسن، صص: 102-101 (خاطراتی از مرحوم آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی)‏

. انتهای پیام /*