بنده‌ افتخار شاگردی حضرت امام را قبل از سال ۴۳ داشتم و سپس در قم، نجف و بعد از پیروزی انقلاب هم در جماران تهران در خدمت ایشان بودم، بسیار دشواراست که بتوانم شمه‌ای از زندگی و خصوصیات اخلاقیشان را که برای همه‌ی انسانها به ویژه مسلمانها و شیعیان الگو بودند، بیان کنم. قبل از بیان گوشه‌هایی از زندگی الهی ایشان به نقل حدیثی از حضرت امام باقر (ع) می‌پردازم:  همه کمال انسان از نظر منطق امام باقر(ع) طبق این حدیث سه چیزمی‌باشد.

اول، الَتَّفَقُهُ فی الدّین، انسان باید فهم دین داشته باشد، فهم دین غیر از دینداری است، ممکن است کسی دیندار باشد، تمام مسائل و احکام و اصول و فروع دین را بداند اما فهم دین نداشته باشد.

دوم، اَلصَّبرُ النّائبَه، یعنی در مقابل مصیبتها و دشواریهایی که در زندگی برای انسان پیش می‌آید، تحمل داشته باشد و جزع و فزع و بی تابی نکند.

سوم، تَقدیرُ المَعیشه، انسان کامل کسی است که در زندگی خود، تعادل را رعایت کند یعنی در تمام مراحل زندگی درهمه‌ی ابعاد آن اعم از خوردن، خوابیدن، ورزش کردن، کارکردن، صحبت کردن، حرکت، سکون، بین افراط و تفریط عدالت را برقرار نماید.

زندگی امام خمینی با پیروی از انبیاء و ائمه(ع) نمونه‌ی بارزی از عمل به این حدیث است.

 در زمان ما حضرت امام‌(ره) در میان علما، فقها و دانشمندان اسلام، برای این حدیث شریف از نظر تَفَقُّه در دین، صبر و معیشت، مصداق جامع و کاملی بودند. شخصیتی که تمام دانشمندان، علما و فقها ایشان را به عنوان فقیه جامع الشرایط قبول داشتند و شاگردان ایشان گذشته از ایران بلکه در اطراف و اکناف عالَم مانند هند، پاکستان، عراق و در سایر کشورهای اسلامی، از معظم له پیروی می‌کردند. ایشان در مراحل بسیار حساس و خطرناکی که برای انسانها بالاخص مسلمین و انقلاب اسلامی در کشور ما پیش می‌آمد، با توکل بر خداوند و بصیرت در دین با پشتبانی ملت شهید پرور مشکلات را برطرف می‌کردند، و با ایراد سخنرانی و بیان فتاوا به کج فهمیهای بعضیها خاتمه داده وگذشت زمان، فهم و درایت امام را بر آنها ثابت می‌نمود.

 همچنین ایشان از نظر صبر در مقابل مصائب و مشکلات واقعاً الگو بودند، رهبری کردن چنین انقلاب عظیم و از بین بردن رژیم ریشه‌دار دو هزار و پانصد ساله‌ای که دراین اواخر با حمایت ابرقدرتها و دولتهای دنیا سلطنت می‌کردند و به خیال خودشان پایه‌های حکومتشان را محکم نموده، هیچ وقت فکر نمی‌کردند که یک فقیه عالیقدر بتواند با رهبری و ایراد سخنرانی، این رژیم را از بین ببرد و جمهوری اسلامی را در این مملکت حاکم کند و این مؤفقیت حاصل نشد مگر به خاطر همان صبر و استقامت در مقابل مصائب، مشکلات و سختیهایی که مربوط به خودشان، جامعه‌ی مسلمین، مملکت ما ایرانیها و شیعه بود.

 گاهی شاهد بودم که خبرهای بسیار ناگواری به ایشان داده می‌شد ولی امام با آن روح بلند مشکلات را با صبروشکیبایی تحمل می‌کردند و با تمام خویشتنداری خود توانست این کشتی طوفان زده انقلاب را از میان همه این گردابها نجات دهد و به ساحل نجات برساند.

 ماههای اول جنگ بود که هر روز یک خبر ناگوار برای ما می‌آوردند و ما مرتب پای تلکس و تلفن نشسته بودیم که ببینیم از جبهه چه خبر می‌آید و هر چند ساعتی در شب وروز خبر ناگواری می‌رسید، فلان جا رو گرفتند، یا پیشروی کردند وفلان روستا و شهر به دست دشمن سقوط کرد.

 اشاره می‌کنم به برخی از خبرهای بسیار ناگواری که در هشت ساله‌ی جنگ برای ملت شهید پرور ایران اتفاق افتاد. آن موقع جناب آقای مهندس غرضی استاندار خوزستان بودند، ایشان قبل از ظهرتماس گرفتند در حالیکه روحیه‌ی خودش را باخته بود با نگرانی زیاد گفت به امام خبر بدهید که خرمشهر سقوط کرده و آبادان هم در معرض خطر سقوط است و از ایشان کسب تکلیف کنید، من از ناراحتی بلافاصله بدون عبا سراسیمه به طرف اتاق امام دویدم، اتاقشان پشت دفتر ما بود و از روی حساب نظمی که در زندگی امام بود، می‌دانستم که الان امام مشغول مقدمات نمازند یا سر سجاده مشغول خواندن اذان و اقامه هستند، وقتی وارد اتاق شدم، دیدم ایشان روی سجاده ایستاده‌اند و مشغول گفتن اذان هستند تا مرا با آن قیافه مضطرب و نگران دید فهمیدند که خبر مهمی را برایشان آوردم، فرمودند: «چه خبره»، عرض کردم: آقای مهندس غرضی الان خبر دادند که خرمشهر سقوط کرده و آبادان هم در خطر سقوط است، شما چه امری می‌فرمایید: ایشان با همان روحیه‌ی قوی فقط یک جمله فرمودند: «بروید به ایشان بگویید: خوب جنگه دیگه» و بعد مشغول نماز شدند.

 من واقعاً تعجب کردم که این چه جوابی بود. آن بنده‌ی خدا پشت تلفن منتظره جواب است، خلاصه برگشتم وجواب ایشان را به آقای مهندس غرضی گفتم: که فرمودند: «جنگه دیگه» آن بنده‌ی خدا وقتی این جمله را شنید، آرام شد، مثل اینکه واقعاً حرکات و کلماتشان برای همه آرامش‌ بخش بود. امام در مصائب شخصی هم خیلی خویشتندار و صابر بودند وقتی در نجف، خبر شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی را به پدرش دادند. در جواب فرموده بودند: که این یکی از الطاف خفیه الهی بود و با یک دنیا وقار بدون هیچ اظهار ناراحتی و گریه برای مراسم تشییع جنازه و دفن و کفن حرکت کردند.

خاطره‌ای از مرحوم شهید ﺁﯾت الله صدوقی که ایشان گاه‌گاهی خدمت امام می‌آمدند، ذکر کنم. یک دفعه او را جلوی حسینیه‌ی جماران دیدم که خیلی گرفته و غمناک به نظر می‌آمد و معلوم بود که مشکلات و خبرهای ناگوار، ایشان را در فشار قرار داده بود. وی با همان حال به خدمت امام رفت و وقتی برگشت او را با چهره‌ی شادمان مشاهده کردم، از وی علت تغییر روحیه را پرسیدم، پاسخ داد هر زمانی که خیلی خسته و از اوضاع ناراحت و افسرده می‌شوم به خدمت امام می‌آیم، نفس گرم و دم مسیحایی ایشان چنان در ما اثر می‌گذارد که تمام خستگی‌ها، غصه‌ها و یأس‌های ما، همه برطرف می‌گردد و با یک دنیا نشاط و امید برمی‌گردیم و به فعالیت خود ادامه می‌دهیم. در مجموع یکی از ویژگیهای مهم امام، همان ایمان و اتکال به خدا بود که همیشه اورا به اندیشیدن در مورد اهداف عالی وادار می‌ساخت و اصلاً به آن ناراحتیها و ناملایمات روزگار تظاهر نمی‌کردند وهیچکس متوجه‌ی خستگی ایشان نمی‌شد، بلکه دیگران را هم دلداری می‌دادند. متأسفانه بعد از جمهوری اسلامی این مسئله هنوز برای ما جا نیفتاده، مخصوصاً آنهایی که در راه تحصیل کمال وعلم هستند، می‌خواهند مصلح جامعه، مرشد و هادی مردم باشند،. یکی از راههایی که باید حتماً اینها در زندگی خودشان پیاده کنند، همین تقدیر معیشت است.

باید برای زندگی روز مره‌ی خود یک معیاری را در نظر بگیرند و به قول معروف حساب کتابی در کار باشد و به طور منظم زمانیکه مرکبش را در مسیر زمانه حرکت می دهد، دراین راه چراغ قرمز ها را رعایت نماید مانند آقای خمینی که به قدری در زندگی مقید به برنامه‌ی منظمی بودند که تمام کارهای ایشان اعم از خوراک، خواب، ورزش، واجبات، مستحبات، قرائت قرآن و خواندن زیارت عاشورا در ماه محرم و صفر، مطالعه‌ی اخبار و نامه‌ها، رفتن به عتبات عالیات در وقت معینی اجرا می‌شد به طوریکه بعضی از دوستان ما نقل می‌کردند که در نجف، ایشان در ساعت معینی از شب به زیارت امیرالمؤمنین(ع) مشرف می‌شدند، و رفقا از رفت آمد وی می‌توانستند ساعت را حدس بزنند. در این زمان نظیر آن را نمی توانیم پیدا کنیم. در مورد صبر روایاتی را برایتان نقل می‌کنم:  نصف ایمان هر انسانی صبر اواست.  کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد. یا  مقام صبر نسبت به ایمان انسان به منزله سر است نسبت به بدن.

(منبع: خاطرات آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی، آرشیو موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س))

. انتهای پیام /*