آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی (ره) یکی از یاران برجسته امام راحل (س) و فعالان بیت و دفتر معظم له بود که پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی (ره) در سال چهل با پیوستن به حلقه درسی امام به تلاش مجدانه در چاپ اولین دوره رساله ایشان و تقویت مرجعیت معظم له در کنار بعضی از شاگردان امام پرداخت و پس از دستگیری و آزادی امام در سال ۴۲، عهده دار مسئولیت نگارش نامه های دفتر امام گردید. آن مرحوم درباره این مقطع از دوران حیات خود در یکی از مصاحبه ها گفته است: « آن موقع خط خوبی داشتم. بعداً فهمیدم که امام به خط و انشای من علاقه دارند. کارهای نوشتنی امام به دست من بود. اجازات را هم از روی انشای امام می نوشتم و می بردم ایشان امضا می کرد.»

مرحوم رسولی محلاتی در دوران نهضت، من جمله در سالهای اقامت حضرت امام خمینی (س) در نجف اشرف با ایشان مرتبط بوده و اخبار و گزارشات مبارزه را به نظر ایشان می رساند که پس از بازگشت از یکی از سفرها به نجف، توسط ساواک بازداشت گردید. تلاش های ایشان در دفتر امام پس از پیروزی انقلاب تا پایان حیات مبارک امام ادامه یافت که در طول این دوران همواره مورد اعتماد و وثوق حضرت امام راحل قرار گرفت.

مرحوم آیت الله رسولی محلاتی اشتغالات فراوان دیگری از قبیل نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دوره دوم، نمایندگی امام در بنیاد مسکن انقلاب و حساب صد، تصدی امور مالی دفتر امام، نمایندگی مقام معظم رهبری در بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، عضویت در دفتر و بیت رهبر معظم انقلاب، ریاست شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و مدیریت امور اجرایی مربوط به ائمه جمعه سراسر کشور، تدریس در دانشگاه تهران، دانشگاه امام صادق (ع) و حوزه علمیه چیذر، امامت جماعت امامزاده قاسم شمیرانات و تألیف صد جلد کتاب در علوم قرآنی، تاریخ و سیره اهل بیت (ع) را داشته است.

آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی در شامگاه نوزدهم دی نود و هشت مقارن با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در سن نود سالگی چشم از جهان فروبست. به مناسبت فقدان این یار وفادار امام راحل، متن یکی از مصاحبه های ایشان که در سال شصت و نه با مجله حوزه انجام گرفته است را از نظر می گذرانیم.

 

آغاز آشنایی با امام (س)

س : آغاز آشنائی خود با امام (رضوان الله تعالی علیه)  و چگونگی این آشنایی را بیان بفرمایید.

آشنایی این حقیر با حضرت امام (رضوان الله علیه)  به همان سالهای قبل از ۲۵ برمی گردد، چون اینجانب با مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی خمینی [ره] در مدرسه ابتدایی همکلاس بودیم و پس از شروع به تحصیل علوم دینیه هم مدتها با ایشان هم مباحثه و همدرس بودیم و روی همین سابقه و رفاقت، خدمت پدر بزرگوار ایشان ارادت پیدا کرده و حتی خانه ایشان رفت و آمد می کردم . شاید در میان دوستان آن مرحوم، بنده قدیمی ترین دوست ایشان از دوران تحصیل ابتدایی مدرسه و شروع به تحصیل علوم دینی بودم .

وسیله دیگر آشنایی و ارادت این حقیر نسبت به حضرت امام (رضوان الله علیه) علاقه و ارتباط عجیبی بود که مرحوم حجه الاسلام والمسلمین والد (قدس سره) نسبت به ایشان داشت و کمتر شب و روزی بود که مرحوم پدرم ذکر خیر از امام [ره] برای ما در منزل نداشته باشد که اگر بخواهم وارد جزئیات شوم صفحات زیادی را خواهد گرفت. البته این علاقه طرفینی بود و حضرت امام (رضوان الله علیه) نیز محبت و علاقه خاصی نسبت به مرحوم پدر ما داشت، تا بجائی که سالها امام (رضوان الله علیه) تابستانها را که نمی خواستند در قم باشند و میل داشتند به جای خوش و آب و هوائی بروند، روی همان علاقه به امام زاده قاسم شمیران که پدر ما در آنجا سکونت کرده بود می آمدند و انگیزه انتخاب آنجا نیز چیزی جز انس و علاقه با مرحوم پدر ما نبود که من در اینجا خاطرات زیادی از آن دوران دارم و نقل آنها فرصت بیشتر و وقت زیادتری را می طلبد. به هرصورت، این ارتباط و علاقه پدر و پسر از هر دو طرف، باعث آشنایی و ارتباط و ارادت اینجانب به حضرت امام (قدس سره الشریف) از بیش از چهل سال قبل از این بوده که هر سالش چندین خاطره دارد که مجال نقل آنها نیست .

 

ابعاد مهم و تاثیر گذار اخلاقی و تربیتی حضرت امام (س)

س : برخی از ویژگیهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و معیشتی حضرت امام را که برای حوزه های علمیه و طلاب مفید است بیان فرمائید.

امام (رضوان الله علیه) مجموعه ای بود از کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی که بندرت خدای متعال در کسی این همه محاسن و کمالات را جمع می کند و براستی می توان گفت : آنچه خوبان همه داشتند او به تنهایی داشت . محاسن ظاهر و باطن در ایشان جمع شده بود : زیبایی صورت فصاحت و بلاغت و جذابیت بیان، سلامت و تناسب اندام، زیبائی و شیوائی فوق العاده در خط، شجاعت و صلابت کم نظیر، هوش و ذکاوت، فراست و سرعت انتقال، حسن خلق، علوم اسلامی و عرفان بشری و زهد در درجه اعلاء خودساختگی از روی برنامه های دینی؛ واز همه اینها بالاتر ایمان و توکل خارق العاده به خدای تعالی که ثمره این شجره طیبه همان بود که ما و همه دنیای اسلام و جهان امروز شاهد آن بوده و مشاهده کردیم و روی هم رفته عظمت و موفقیت و ویژگیهای امام (رضوان الله علیه)  را که برای همه ما و طلاب محترم و دیگران نیز می توان الگو و سازنده باشند به نظر قاصر اینجانب در چند چیز می توان خلاصه کرد، اگر چه من در صدد بررسی همه ابعاد زندگی امام (رحمه الله علیه) نیستم و افرادی ، بخصوص نزدیکان آن بزرگوار هستند که زندگی ایشان را از ابعاد دیگری می توانند مورد تحقیق و بررسی قرار دهند و الگوهای دیگری را ارائه کنند:

الف : نظم دقیق در زندگی

این از ویژگیهای معروف امام[ ره] که شاید از زبان دیگران نیز مکرر شنیده باشید. براستی عجیب بود که حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحبی و حتی زیارتها و دعاهائی که در وقت خاصی هم وارد نشده بود وقت خاصی را تنظیم کرده بودند و هر کاری را روی همان وقت بندی و تنظیم خاص انجام می دادند، بطوری که برای هر کسی که مدتی با ایشان مانوس و معاشر می شد، مشخص بود که در چه ساعتی مشغول به چه کاری و انجام چه عملی هستند؛ اگر چه در حضور ایشان نباشد و فرسنگها از محضرشان دور و جدا باشد.

مشهور است که بعضی از طلاب نجف اشرف، در آن چند سالی که ایشان در نجف بودند ساعتهای خود را روی رفت و آمد ایشان به درس و تشرف آن مرحوم به حرم مطهر امیرالمومنین (علیه السلام) در شبها تنظیم می کردند.

برای اینجانب و برخی از دوستان دیگر که صبحها اول وقت خدمت ایشان می رسیدیم مسلم بود که سر ساعت ۸ و دو سه دقیقه یعنی پس از این که خلاصه اخبار را گوش می کردند، زنگ می زدند و ما برای گزارش کارها و انجام وظائفی که داشتیم خدمتشان می رسیدیم؛ بطوری که اگر یک روز این وقت به 8 و پنج دقیقه می رسید می فهمیدیم که اتفاق تازه ای افتاده و وضع حال ایشان مناسب نیست و یا کسی نزد ایشان رفته که مانع زنگ زدن ایشان گشته است. به همین جهت خودمان به اطاق ایشان می رفتیم و همانطور بود که حدس زده بودیم ...

ب : تعبد و تقیدامام [ره] به فرائض در اوقات معینه و نوافل و ادعیه و زیارات

به نظر اینجانب یک عامل مهم در موفقیت امام (رضوان الله علیه) چه در امور علمی و دینی و چه در مسائل سیاسی و اجتماعی که می تواند برای دیگران و بخصوص طلاب محترم نیز الگو و راهنما باشد، همان تقید و تعبد ایشان در این باب بود.

در روایات و احادیث قدسیه نیز آمده که خدای تعالی فرموده :

ما تحبب الی عبدی بشی ءاحب مما افترضته علیه وانه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ... الی آخر .

و از بزرگان از عرفاء و اساتید سیر و سلوک هم شنیده شده که برای رسیدن به کمال، یکی از سفارشاتی که همیشه به همه شاگردان و سالکان راه حق می کرده اند، نماز اول وقت و انجام نوافل بوده و امام (رضوان الله علیه) این گونه بود. تا من خود به یاد دارم و از نزدیکان و معاشران ایشان نیز شنیده بودم , گذشته از انجام نمازهای فریضه در اول وقت، تا جائی که مقدور بود نوافل یومیه را ترک نمی کردند. نماز شب ایشان ترک نمی شد. تا وقتی که در قم بودند, حضور در نماز جماعت ایشان ترک نمی شد. شبها در مدرسه فیضیه پشت سر مرحوم آیه الله حاج سید محمد تقی خوانساری، ظهرها در مدرسه فیضیه پشت سر مرحوم آیه الله حاج سید احمد زنجانی، و گاهی هم ظهرها در مسجد گذر جدا پشت سر مرحوم آیه الله حاج سید محمد تقی خوانساری (تا جائی که من یادم هست).

و همچنین تا وقتی که در قم بودند بطور مرتب، هر روز پس از درس صبح و گاهی هم پس از درس عصر به حرم مطهر حضرت معصومه (ع) و هنگامی که در نجف اشرف بودند هر شب، ساعت ۳ از شب گذشته به حرم مطهر امیرالمومنین (علیه السلام) مشرف می شدند و معمولا هم زیارت جامعه می خواندند.

هر روزه مقید بودند چند صفحه قرآن (حدود یک حزب یا بیشتر) حتما بخوانند که حتی روزهای آخر و شب قبل از عمل هم (که همگی در فیلم سحر شب عمل حتی روزهای آخر و شب قبل از عمل هم دیده اند) قرائت قرآن و نماز شب و جماعت ایشان ترک نشد. زیارت عاشورا را در ماه محرم (و معمولا یک اربعین) می خواندند.

و براستی در کنار همه کارهای علمی و درس و بحث و مبارزات طولانی و نوشتن اعلامیه ها و سخنرانیها و دیدارهای زیاد و غیره، انجام آن عبادتها و مستحبات کار فوق العاده ای بود که جز توفیق الهی جمع میان همه آنها مقدور نبود.

ج : کم خرج و پرکار

در روایات ما درباره مردان بزرگ الهی و یاران آنان آمده است که آنان کم خرج و پرکار بودند، مثلا درباره رسول خدا (ص) نقل شده که گفته اند:

کان رسول الله قلیل المونه.

و در داستان جنگ جمل که منجر به شهادت چندین تن از یاران امیرالمومنین (علیه السلام) گردید، در تاریخ آمده که یکی از یاران آن حضرت که به درجه رفیع شهادت نائل گردید زید بن صوحان بود. هنگامی که امام امیرالمومنین (علیه السلام) بر بالین آن راد مرد دینی آمدند با تاثر شدید فرمودند:

رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف المونه کثیر المعونه.

یعنی خدایت رحمت کند ای زید که تو براستی کم خرج و پرکار بودی .

امام (رضوان الله علیه) براستی اینگونه بود که در صرف مخارج زندگی و خوراک و لباس خود و اهل خانه کمال احتیاط و قناعت را داشتند و حتما شنیده اید و در مصاحبه های نزدیکان ایشان خوانده اید که اگر چراغی بی جهت روشن بود، فورا دستور می دادند خاموش کنند. لباسهای ایشان از یکی دو دست تجاوز نمی کرد، با این که پارچه ها و لباسهای دوخته و ندوخته زیادی برای ایشان هدیه می آوردند ولی هر چه برای ایشان سوغات یا هدیه می آوردند همه را به دیگران می دادند. در خوراک نیز خیلی اهل قناعت و اقتصادی زندگی می کردند در حالی که همه گونه امکانات برای ایشان فراهم بود که در این باب من داستانهای زیادی از دوران چند ماهه ای که در نجف در خدمتشان بودم و سالهای قبل از آن و بعد از آن به خاطر دارم که خود کتاب جداگانه ای می شود.

اما در مقابل، در پرکاری هم براستی کم نظیر بودند. تا آنجا که من به یاد دارم و از رفقای دوره جوانی و طلبگی امام (رحمه الله علیه) هم شنیده ام هیچ گاه اوقات خود را به بطالت و به گفته طلبه ها [قعده ها]ی آنچنانی که معمولا خالی از غیبت و ایذاء مومن و خنده های طولانی که موجب دل مردگی و دوری از خدا بود، به هدر نمی دادند و بلکه اگر گاهی هم بناچار گرفتار چنین مجالسی می شدند از هر گفتگوئی که احتمال غیبت و ایذاء مومن و اینگونه امور در آنها می دادند به شدت جلوگیری کرده و یا فورا از آن جلسه خارج می شدند .

و در عوض از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری که ذکر شد استفاده می کردند. اگر کسی تنها همین آثاری را که از ایشان تالیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پر برکت ایشان تقسیم کند، بخوبی می فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقائق عمر خود استفاده کرده و بهره وافی برده است؛ در صورتی که ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبود. و حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می دادند استفاده می کردند و معمولا ادعیه و اذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادتی و کاری انجام دهند و اوقاتی که زیارت عاشورا می خواندند لعن و سلام را معمولا در حال قدم زدن می خواندند.

بد نیست بدانید که این وصیت نامه مهم و جامع و مفصل و طولانی و این همه قصائد و غزلیات و نامه های عرفانی که اخیرا ازامام (رضوان الله علیه) منتشر شده، چنانکه از تاریخ و خط آن پیداست مربوط به همین سالها و بلکه ماههای آخر عمر ایشان است . یعنی ماههایی که افراد صحیح و سالم هم حوصله و توان نوشتن و تالیف آنرا ندارند، تا چه رسد به مردی که چندبار دچار حمله های قلبی سنگین و سبک شده و پیوسته تحت مراقبتهای ویژه طبی و پرهیزهای غذائی و آزمایشات گوناگون و خوردن روزانه بیش از ده پانزده نوع قرص و داروهای دیگر بود و با این حال همانگونه که عرض شد و از نزدیک شاهد بودیم و شما هم از فیلم تلویزیونی مشاهده کرده اید که حتی در شب قبل از عمل و روی تخت بیمارستان با وجود سرمهای غذائی و داروئی و ضعف مفرط، از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبود لحظه ای، هر چند کوتاه و گذرا از عمر خود را بیهوده بگذراند .

براستی اگر طلاب محترم بخواهند در تحصیل علوم دینیه موفق شوند و بمدارج علمی و عملی نائل گردند، حتما باید این درسها را از زندگی امام (رضوان الله تعالی علیه) گرفته و به کار بندند و گرنه به جایی نمی رسند، اگر چه به صورت انبانی از اصطلاحات علمی و خورجینی از قواعد و فورمولهای درسی درآیند.

 

نمونه ای از آرامش قلب و توکل بی نظیر امام (س)

س : روحیه حضرت امام را در اولین برخورد با حوادث مهم و تکان دهنده چگونه یافتید؛ نمونه هائی از آن را بیان فرمایید.

این هم از نعمتهای الهی و ویژگیهای بزرگ امام (رضوان الله علیه) بود که در برخورد با حوادث مهم و تکان دهنده از یک نفس مطمئنه و قوت قلب و توکل بی نظیری برخوردار بود که همچون کوهی استوار، هیچ گونه تزلزل و ترسی و اضطرابی او را نمی گرفت و بلکه هرگونه ترس و اضطرابی را از دل همراهان و نزدیکان خود دور می کرد که نمونه های فراوانی در طول دوران مبارزه طولانی از ایشان به یاد دارم و تنها به ذکر یکی از آنها در اینجا بسنده می کنم .

درست به خاطر دارم که ماههای نخست آغاز جنگ بود؛ دشمن با تمام تجهیزات و مدرن ترین سلاحهای اهدائی شرق و غرب و ورزیده ترین ارتش آموزش دیده خود، حمله وسیعی را به مرزهای غربی و جنوب غربی کشور اسلامی ما شروع کرده بود و هر روز و هر ساعت خبر ناگوار و وحشتناکی از پیشرویهای دشمن به گوش می رسید. و براستی که خواب و خوراک را از همه گرفته بود، بطوری که ما بسیاری از ساعات روز و شب خود را در دفتر جماران و در پای دستگاه تلکس می گذراندیم و هر لحظه مترصد خبر تازه ای بودیم و متاسفانه خبرها هم یکی پی از دیگری، همگی مایوس کننده و تاثربار بود. همه در تلاش بودند؛ چه آنها که در جبهه و در خط مقدم بودند و چه آنها که در پشت جبهه، نیرو و امکانات بسیج می کردند و نصیب ما هم در این میان غم و غصه و اندوه فراوان .

در یکی از همان روزهای فراموش نشدنی و غمبار، نزدیکیهای ظهر بود که تلفن زنگ زد و من که پای گوشی بودم تلفن را برداشته و دیدم جناب آقای مهندس غرضی است که آن موقع استاندار خوزستان بودند. پس از سلام و تعارف با یک دلهره و اضطرابی به من گفتند: فلانی این خبر را فورا به امام بدهید و پاسخ آن را هم گرفته به من بگوئید؛ خرمشهر سقوط کرده و آبادان هم در خطر سقوط است، تکلیف چیست ؟!

برای من که خود را ضعیف تر از گوینده این خبر می دانستم، با شنیدن این خبر وحشتناک که سرانجام آن هم معلوم نبود، روشن است که چه اضطرابی به وجود آورد و همانگونه بدون عبا و عینک به اطاق بغل دفتر که اطاق پذیرایی امام (ره) بود و تا همین آخر هم تغییر نکرد و بارها همگی در صفحه تلویزیون آن اطاق محقر را دیده اید، رفتم و روی همان نظم دقیق زندگی امام (ره) می دانستم که ایشان هم اکنون که اذان ظهر می گفتد سر سجاده نماز و آماده انجام فریضه ظهر هستند. با همان وضع، خود را در جلوی سجاده نماز ایشان رسانده دیدم مشغول اقامه نماز هستند. مرا که با آن وضع دیدند، فرمودند: چه خبر شده است؟ من سخنان آقای غرضی را بازگو کرده و عرض کردم: گوشی در دست ایشان است و منتظر پاسخ و دستور حضرت عالی هستند.

امام [ره] گویا هیچ مطلب غیر معمولی نشنیده، با همان آرامش و طمانینه مخصوص به خود و همیشگی فرمودند: بروید به ایشان بگوئید: [جنگ است آقا، جنگ است] ! همین دو جمله را گفتند و به دنبال گفتن فصول بعدی اقامه خود رفته و سپس هم بدون توجه به این که من هنوز ایستاده ام، تکبیره الاحرام گفتند و با طمانینه نماز ظهر را شروع کردند. من هم برگشتم و به آقای غرضی گفتم : آقا فرمودند: [جنگ است آقا، جنگ است]. ایشان هم دیگر چیزی نگفت و گوشی را بر زمین گذارد.

راستی هنوز، آن منظره و آن آهنگ و آن جملات در گوش من طنین انداز است !

. انتهای پیام /*