از دومین سال ورود به حوزه علمیه قم، در سال 1331 ه ش، با نام و شخصیت حضرت امام(س) آشنا شدم و این آشنایی توأم با علاقه وصف ناپذیر و عشق به خصوصیات ظاهری از قبیل وقار و سیمای نورانی و رفتار حکیمانه و حتی پاکیزگی و طرز راه رفتن آغاز گردید. من که در آن ایام به تحصیل سطح اشتغال داشتم، خود را ملزم میدانستم که حداقل روزی یک بار امام را با همان سیمای ملکوتی و وقار ببینم. این دیدارها در فاصله کوچه یخچال قاضی تا مسجد کوچه حرم و تا حرم حضرت معصومه(س) و بازگشت صورت میگرفت.
من در ابتدا توصیف حضرت امام را از استادم شنیدم که بارها از شخصیت والایی به نام حاج آقا روح اللّه و یا حاج آقا، یاد میکرد و سپس با رؤیت حضرت ایشان، احساس وصف ناپذیری را در خود یافتم. آنچه در اولین برخورد در خود احساس نمودم با توجه به سابقه ذهنی که از شخصی به نام حاج آقا روح اللّه داشتم، جلوهای از علم امام صادق علیهالسلام و شجاعت و وقار جدش علی(ع) و شمایی از شخصیت جامع پیامبر(ص) بود. شاید توصیف خاطرات آن روزها که اکنون نزدیک به چهل سال از آن گذشته، برای من دشوار باشد؛ ولی حتی طرز راه رفتن و نگاه های نافذ و رنگ سفید و شفاف لاجورد گونه پیراهن امام هم نکته بود و برای من خاطرهای برجسته. من در آن روزها طلبه هیجده سالهای بودم که میخواستم از همه حالات امام برای خود اسوه و الگو بگیرم. علم جامع، اخلاق، عرفان، وقار، تعبد و ... و حتی پاکیزگی ظاهری امام برای من الگو بود.
امام هر روز پس از درس، از مسجد کوچک کوچه حرم (محل درس) در آخرین دقایق روز به زیارت حرم حضرت معصومه(س) مشرف می شدند و من در آن روزها زیارت حضرت امام را به معنی تشرف مرحوم ملاصدرا به حرم در حل معضلات فلسفی تفسیر میکردم و از این اسوهُ ملکوتی در حد فهم و توانایی برای خود سیرت و خلق و رفتار میساختم. حتی یادم هست راه رفتن امام را تقلید میکردم. در سال 1350 که برای تصدی وظایف روحانیت و خدمت در سنگر مسجد به تهران آمدم، بارها افراد متعدد این نکته را به من میگفتند که حرکات شما ما را به یاد امام میاندازد. و برخی میگفتند شما چقدر به امام شبیه هستید و برخی مدعی بودند امام را در خواب در چهره من دیدهاند. من از نقل این مطالب، انگیزهای جز بیان عمق خاطره های خود از نخستین دیدارهای حضرت استاد (قده) ندارم.
اهتمام به تعظیم شعائر الهی
حضرت امام معمولاً در منزلشان در قم و یا در نجف اشرف، روضه داشتند و به حالت حزن به دقت ذکر مصایب گوش می دادند و در فرازهای حساس دستمال روی چشم گذارده میگریستند که از حرکت شانه ها محسوس میشد. بالاخص در نجف اشرف آقایان ذاکرین که از قم میآمدند، در روضه امام شرکت میکردند و علاقه امام آنها را به ماندن در نجف و کربلا تشویق مینمود. علاقه حضرت امام به روضه های آقایان کوثری و اخوان چاووشی چنان بود که بیش از نصف سال را در نجف و کربلا میگذرانیدند. زیارت عاشورای حضرت امام شهرت داشت و میشنیدیم که امام معمولاً در ایام سوگواری زیارت عاشورا را در پشت بام منزل قم میخواندند.
حالت ذکر در ایشان مشهود بود و حالت حزن مداوم ایشان یادآور حالت انقطاع و احساسات عرفانی بود. مواردی را که در قم و در نجف مشاهده کردم، بدین شرح می شود دسته بندی کرد:
الف ـ التزام ایشان به زیارت هر روزه حضرت معصومه(س) به هنگام تدریس در قم.
ب ـ التزام به زیارت امیرالمومنین علیه السلام که شبها پس از جلسه نیم ساعتۀ بیرونی منزل در نجف اشرف انجام میدادند.
ج ـ التزام به زیارت حضرت سیدالشهدا که معمولاً در شبهای جمعه انجام میگرفت.
د ـ کیفیت زیارت که معمولاً در کنار ضریح ها و به حالت ملکوتی و انقطاع و تضرع خفیه و سپس از روی مفاتیح با رعایت آداب مأثور انجام میگرفت. جالب این بود که هیچکدام از مراجع، بویژه در نجف اشرف، این نوع تعبد را نداشتند. معمولاً به همان روال ساده همگانی از روی مفاتیح میخواندند که بویژه در نجف اشرف برای فضلا کاملاً روش غیر معمولی تلقی میشد.
زلال معنویت در سادگی نماز امام
در سالهای اولیه اقامت در نجف اشرف که در منزل و یا در مدرسه آیت اللّه بروجردی اقامه نماز جماعت میفرمودند، من همواره در پشت سر ایشان میایستادم و اگر در صف اول هم بودم، معمولاً نزدیک به محل سجاده بودم. درک و احساس حالت حضور قلب امام در نماز جالب و آموزنده بود. امام(س) در برگزاری نماز بسیار ساده و بدون تکلف بودند، به طوری که شاید برای افراد عادی و عامی هیچ امر جالب توجهی نداشت؛ ولی برای خواص، این نوع سادگی نیز حاکی از عمق عرفان و خلوص و صفای عبودیت امام بود.
اشداءُ علی الکفار
موضعگیری امام در برابر رژیم بعث عراق برخلاف تصور سیاستمداران و علیرغم تمهیداتی که رژیم انجام می داد، خصمانه بود و امام هرگز به خاطر مخالفت و درگیری رژیم بعث عراق با ایران ستمشاهی، در برابر بعث عراق نرمش نشان ندادند و آنها را با روی خوش نپذیرفتند و هر وقت به خدمت امام آمدند، از آن حضرت تبری دیدند.
یک بار من در کربلا شاهد بودم که استاندار و رئیس شهربانی و رئیس سازمان امنیت استان کربلا به عیادت امام در منزل کربلای ایشان آمده بودند و من که تنها بدون اطلاع قبلی، به عیادت امام رفته بودم، شاهد صحنه شدم که استاندار ابتدا با بهانه کردن بیماری امام از نگرانی رئیس جمهور و علاقه وی به اعزام هیأت پزشکی و پزشک مخصوص خود سخن گفت و امام حتی نگاه هم به وی نکردند و سپس همکاری دولت با هیأتهای عزاداری و موکبهای حسینی را یادآور شد، باز امام اعتنایی نکردند. آنگاه به مسأله آب افتادن به زیر زمین حرم حضرت ابوالفضل (ع) که همراه با هزینه سنگین برای جلوگیری از تخریب احتمالی آن بود، سخن گفت و امام هیچ توجهی نفرمودند. در اثنای گفتار، استاندار چنان منفعل شده بود که از من خواست برای امام ترجمه کنم. یعنی برای وی عکس العمل امام آن قدر غیر عادی بود که چنین وانمود کرد که گویا امام متوجه صحبتهای وی نمیشود. وقتی به ایشان یادآور میشدم که امام کاملاً متوجه صحبتها هست، با شگفتی و ناراحتی سخنان اول خود را مبنی بر استجازه از امام برای اعزام هیأت پزشکی مخصوص رئیس جمهور تکرار نمود. در این هنگام امام برای اینکه ضمن تفهیم این نکته که همه حرفهای او را شنیده و عمداً توجه نکرده و پایان دادن به این ملاقات، فرمودند: «ما لایحتاج». که ما را نیازی به هیأت پزشکی رئیس جمهور نیست و بیدرنگ از جا بلند شدند و به موقع ترک اتاق فقط با من خداحافظی نمودند و حتی از نگاه کردن به چهره آنها خودداری ورزیدند.
اطمینان قلب در حوادث ناگوار
در ناکامی های سیاسی و نظامی دوران انقلاب، معمولاً این امام بودند که به دیگران دلداری می دادند و سعی میکردند با سکینه و طمأنینه خاص، دیگران را به خویشتنداری و تفکر و راهیابی و چاره جویی عاقلانه وادارند. بارها حوادثی بر این کشور گذشت که نزدیکان امام ترس آن را داشتند که شنیدن اخبار نامطلوب حاکی از ناکامی ها، ممکن است در قلب بیمار امام (قده) اثر نامطلوب بگذارد؛ اما با کمال تعجب میدیدند که خود به آرام سازی، بیش از امام احتیاج دارند و این امام بودند که همواره به دیگران روحیه میدادند و آنها را شارژ مینمودند. البته در مورد مسائل انقلاب، در اوایل ورودشان به نجف اشرف، تقریباً یک سال و نیم اول ورودشان، اندوه سنگینی بردل داشتند که کاملاً محسوس بود. در این دوره بارها به هنگامی که برخی از طلاب خدمتشان اظهار حاجت میکردند، من شاهد پرخاش و خشم امام بودم.
تیزبینی در تحلیل مسائل
در تصمیم گیریهایی که احتیاج به مشاوره داشت، در چند مورد که من حضور داشتم، امام به سخنان و اظهار نظرها و پیشنهادات به دقت گوش فرا می دادند و برای وادار کردن به استدلال و توجیه بیشتر، معمولاً پیشنهادها و اظهار نظرها را با جواب نقضی پاسخ میدادند به طوری که گاه طرف در همان ابتدا میماند و گاهی مجبور میشد توضیح بیشتری به عرض برساند. جوابهای نقضی امام حتی پیشنهاد دهنده و اظهارنظر کننده را هم به فکر و دوبارهنگری وا میداشت.
بیانیه های امام
زمینه های خبری و اطلاعاتی بیانیهها و پیامها با شیوه خاص امام که توأم با احتیاط و وسوسه بود، فراهم میآمد؛ ولی متن از خود امام و استنتاج ها بر اساس مبانی سیاسی و فقهی، توسط شخص امام انجام میگرفت. در برخی از بیانیه ها و پیامها که امام در نجف اشرف تهیه و ارسال فرمودند، حتی نزدیکترین افراد به معظم له هم، اطلاع نداشتند و برای اکثر، بطور غیر مترقبه بود.
عنایت بیش از حد معمول به شاگردان
برخورد امام با شاگردان بسیار متین و تشویق آمیز بود، و سعی داشتند شخصیت علمی و اتکا به نفس را در استنباط علمی در شاگردان خود ایجاد کنند. در صحبتهای امام نسبت به شاگردانش، صداقت و دقت و رأفت خاصی دیده می شد که بیش از حدِ انجام وظیفه و یا رعایتِ آداب و احتراماتِ لازم بود.
شیوه مدیریت
امام از مسئولین میخواستند که: 1 ـ کارها خالصانه و برای خدا انجام گیرد.
2 ـ به عنوان انجام وظیفه باشد.
3 ـ سلسله مراتب حفظ و رعایت شود.
متقابلاً هم:
1 ـ به دقت نقطه نظرات مسئولان را گوش میدادند و گاه توضیحات بیشتری میخواستند.
2 ـ در ابلاغ اوامر، احترام به شخصیت طرف را کاملاً رعایت میفرمودند.
3 ـ انجام بسیاری از کارها را بدون ذکر آن به احساس مسئولیت طرف واگذار میکردند.
4 ـ سعی میکردند مسئولان در تفکر و احساس مسئولیت و هم در عمل مستقل بار بیایند.
نمونه کامل نظم
معمولاً طلاب و فضلا در نجف ساعتهای خود را با آغاز و انجام کارهای روزمره امام تصحیح می کردند. مثلاً دقیقه ورود امام(س) شبها به صحن حرم مطهر حضرت امیر(ع)، کاملاً مشخص بود. گعده شبانه بیرونی امام(س) در نجف، به دقت حساب شده بود. هیچ گاه دیده نشد امام به درس دیر بیایند. در ملاقاتها منتظر دیگران نبودند و به مجرد تمام شدن وقت مقرر پا میشدند.
استقامت و صبر امام راهگشای پیروزی
صبر و استقامت و حلم و بردباری امام از بارزترین صفات معظم له بود. پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از آثار همین صفات است. ولی آنچه در این باره از حوادث عینی به خاطر دارم، صبر و استقامت و بردباری امام (قده) در سالهای اولیه اقامت در نجف اشرف است که تقریباً همه چیز بر علیه امام بود. جوّ نجف کاملاً منفی و جوسازی و شایعه پراکنی و ایجاد فشارهای مختلف روحی، به صورتهای گوناگون توسط سفارت سمتشاهی و ایادی و فریب خوردگان رژیم اعمال میشد که گاه ما را به گریه میانداخت و یاران امام را به ستوه میآورد. همین فشارها بود که بعضی از علاقهمندان امام را به برخی واکنشهای خاص واداشت، که امام (قده) حتی به آنها هم رضایت ندادند. خوشبختانه برخی از عواملی که فشارها توسط آنها اِعمال میشد، بتدریج به امام (قده) جذب شدند و هم اکنون در مناصب مختلف از خدمتگزاران انقلاب میباشند. منبع: صحیفه دل، مطالب و خاطرات مکتوب از شاگردان امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص 117-128
.
انتهای پیام /*