عظمت هر ملتی به کثرت بزرگان و میزان بزرگی آنان، وابسته است. هرقدر مردان و زنان عالیمقدار و بزرگوار در یک ملت بیشتر باشد و از آن مهمتر، بلندی روح آنان و ارتفاع همتشان و مناعت طبعشان، رفیعتر باشد آن ملت و بالطبع به تبع آن، کشورشان سرافرازتر و سربلندتر و ارجمندتر خواهد بود.
افتخارات یک کشور به مفاخر آن گِره خورده است و مفاخر یک کشور از نگاه فرهنگی ملتش تعیین میگردد. البته زمان و زمانه، زاویۀ این نگاه را معین میسازد. در روزگاری که کموبیش تا عصر خود ما ترکشهایش روح روزگار را زخمی کرده است، بزرگی انسانها به میزان زور و قلدری و بیرحمی بود. اسکندر را از آن بزرگ میشمارند (تا آنجا که تاریخ به او لقب کبیر داده است) که دنیایی را نابود کرد. ملاک بزرگی با کمال تأسف تا هنوز هم به همین خصوصیت تنه میزند !
از ناپلئون بناپارت که نهتنها اروپا را به آتش کشید که بخشی از آسیا را نیز دستخوش ناآرامی نمود، هنوز هم با احترام یاد میکنند! دنیا هنوز تا مرز حقیقت فاصلهای بعید دارد؛ تحمل سردمداران ابرقدرت غرب، اندازههای این بُعد را مشخص میکند. دنیایی را که در زمان حیات امام عزیزمان (قدس سره) به صدام احترام میگذاشت اگر به دنائت متهم نکنیم، آیا به پاکی خیانت نکردهایم ؟! چـرا راه دور میرویم، از خود و دین خــود بگوییم ! قرآن کریم نقــش پیامبر را در به ثمر رساندن مأموریتش چنین بیان میفرماید : «فَبِما رَحمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّاً غلیظَ القَلب لَانفَضّوا مِن حَولِکَ» «به برکت رحمت الهی، در برابر مردم نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند» و او را اینگونه توصیف فرموده است :
«لَقَد جائَکُم رَسُولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بالمؤمنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ»
«به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و رحیم است.»
و دیری نمیپاید که بزرگی آدمی چونان خالد بن ولید به فتوحاتش بازمیگردد و یا به سرکوب کردن مردمی همکیش و چپاول قبیلهای همچون هوازن !
دیری نمیپاید که اعتبار و جایگاه اجتماعیاش فتوحاتش میشود و نه «اِنَّ اکرمَکُم عندالله اتقیکم» همچون پدر ابن سعد بن ابی وقاص !!
روزگار میگذرد، مردی از تبار ذوالفقار، بر مدار ایثار، سوار! محیط معرفت روزگار میشود. در زمرۀ شاگردانش و در عداد فرماندهانش، مردی است که مجمع صفات نیک است. خردمند، دوراندیش، برنامهریز، پرصلابت و شورانگیز، فقیه و دانش شکاف و خلاصه شمشیری بیغلاف، آنچه خوبان همه دارند به تنهایی داشت ! خواب و راحت را نه فقط از دشمنان که از دوستان بیحمیّت نیز ربوده بود. دشمنانش میگفتند، کلامی بیعلت و بیحکمت از دهانش بیرون نیامد! بسیار هوشمند بود... نبریدش مگر به تیغ فریب! دشمن همۀ بضاعتش را در مقطعی برای تخریب او هزینه کرد تا آنجا که امام دلسوخته بیش از همه برای مظلومیتش دل سوزاند. شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی! و، ای دریغ و، ای درد که : هر شکستی که به انسان برسد از خویش است ! و امام میفرمود که دشمن آنچنان چهره او را مشوَّه نشان داده است که دوستان نیز بدو بدگمان شدهاند. هرکس به طریقی دل ما میشکند.
آری دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و بهتر بگویم سیدمظلوم بهشتی از زبان ما وصفش شأنی نمیآورد، آنجا که رهبر کبیر انقلاب دربارهاش تعبیری اینچنین دارد که: بهشتی یک ملت بود!
از زبان امام امت شنیدن این عبارت، بسیار جای تعمّق دارد؛ یک تن، ملتی باشد برای ملتی! «اِنَّ اِبراهیمَ کانَ اُمَّهً» اینکه فرمود: «الاَسماء تُنَزِّلُ مِنَ السَّماء» انصاف را که بهشتی، بهشتی بود و بهشتی شد !
منبع: مقدمه کتاب بهشتی از زبان بهشتی
.
انتهای پیام /*