مجله کودک 372 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 372 صفحه 12

· قبل از این گفتوگو داشتی با تلفن با چه کسی صحبت میکردی؟ آقای رضایی تماس گرفته بودند. · مگر میتوانی کار اشخاصی که با مدرسه تماس میگیرند را راه بیاندازی؟ تا حالا که توانستهام. چیزی هم به رسیدن ظهر و پایان مسئولیت من نمانده است. · چرا معاون سابق مدرسه را صدا زدی تا با تلفن صحبت کند؟ چرا خودت کار آن آقا را انجام ندادی؟ در پشت خط تأسیسکننده این مدرسه بود و کاری خصوصی با معاون مدرسه داشتند. چون کارش خصوصی بود به همین علت خواستم تا خود آقای معاون با ایشان صحبت کنند وگرنه در بقیه موارد همه کارها را خودم انجام دادهام. · معاون خودت کجاست؟ رفته تا به کلاسها سرکشی کند که ببیند اوضاع مرتب است یا نه؟ · چه شد که در بین دانشآموزان تو به عنوان مدیر انتخاب شدی؟ این را باید از مسئولین مدرسه پرسید اما گویا قبلاًچند بار جلساتی داشتهاند و هر کدام نظراتی دادهاند و عاقبت هم مرا شایسته این کار دانستهاند. · وقتی باخبر شدی که قرار است مدیر این مدرسه باشی چه حسی بهت دست داد؟ نترسیدی؟ حس خیلی خوبی بود و خیلی هم خوشحال شدم. نترسیدم اما مقداری هیجانزده شدم. · امروز با حس متفاوتی به مدرسه آمدی؟ بله، البته اتفاقاتی هم افتاد که خیلی با عجله و با اضطراب به مدرسه آمدم. هر چه صبح منتظر شدم سرویس مدرسه به دنبالم نیامد. دیر شده بود، نیم ساعتی بود که سر کوچه منتظر آمدن سرویس بودم. به خانه برگشتم و به مادرم گفتم که من هنوز نرفتهام و از او خواستم تا با راننده سرویس تماس بگیرد. فهمیدیم که در ترافیک گیر کرده است. پدرم فوراً مرا با تاکسی به مدرسه رساند اما به هر حال مقداری دیر شده بود. · اگر یک روز مدیریت شهر بزرگی مثل تهران را به تو بدهند فکر میکنی بتوانی مشکل ترافیک را حل کنی؟ مدیریت یک مدرسه که کار راحتی نبود اما فکر میکنم خوب از عهده آن برآمدم. مدیریت یک شهر بزرگ حتماً کار خیلی خیلی سختتری است اما فکر میکنم که به هرحال میتوانم از عهده آن بر بیایم. · چه صحبتی با بچهها داری؟ اصلاً میشود خودت را هم بلافاصله تصویری از او و ایوا گرفته میشود...

مجلات دوست کودکانمجله کودک 372صفحه 12