
کشدار بودن این سکانسها و بیربط بودن حرکت بازیگران، آنها را دچار نوعی سردرگمی در بازی کرده است و این حسّ بلاتکلیفی بازیگران به بیننده نیز منتقل میشود.
دیگر مشکل این سریال از منظر بازیگری این است که بازی بازیگران تهرانی و بازیگران بومی یکدست نیست و به طور کامل مشهود است که اینها مهمان آنها هستند و قرار است یک کاری را به اتمام برسانند و فوراً برگردند. البته این حس در بعضی از خرده داستانها مانند ماجرای مربوط به آرام جعفری و مشکلی که با باربران محلی دارد مفید واقع شده است و حسّ مورد نیاز صحنه را تولید کرده است ولی در مجموع باعث شده است که شاهد یک سریال پاره پاره باشیم.
ریتم کند سریال از دیگر موارد آزاردهندۀ آن است. استفاده از یک دوربین ثابت و گرفتن نماهای لانگ و مدیوم و در مجموع دکوپاژ نداشتن سکانسها باعث شده است که با یک محصول کسالتآور مواجه باشیم. هنگامی که وارد بخش بومی داستان میشویم، موسیقی و طراحی لباس و صحنه و خلاصه همه چیز آنقدر بومی میشود که اگر کسی همان موقع به بینندگان سریال بپیوندد و از قواعد خاصّ این سریال خبر نداشته باشد به سختی میتواند ربط این بخش را با بخشهای دیگر دریابد.
صحنههای اضافی زیادی نیز در سریال وجود دارد که بیجهت کشدار
میشود. برای مثال پیاده شدن راننده و دویدن او به دنبال ماشین پسرعمویش کاری بیهوده است. اگر این صحنه آنقدر ضروری بود خیلی راحت راننده میتوانست فرمان را بچرخاند و ماشین پسرعمو و دخترعمویش را با ماشین تعقیب کند نه اینکه ابتدا در محلّ مناسبی ماشینش را پارک کند، ترمز دستی را بکشد، در خودرو را باز کند، پیاده شود، در را ببندد، دنبال ماشین در جادّۀ اصلی بدود، ناامید شود، بایستد، سر تکان دهد و... حتی نوشتن این میزانسن نیز طولانی و کشدار است و روی کاغذ هم میشود فهمید که ترتیب این اتفاقات منطقی نیست؛ حالا اینکه کارگردان با چه نیتی اینگونه عمل کرده است جای شگفتی و پرسش دارد.
از دیگر نکات منفی این سریال شخصیت پردازی آن است. کاراکترهای این سریال افرادی منفعل و بلاتکلیف هستند. هیچ یک دیگری را درک نمیکند و حاضر نیست برای دیگری قدمی بردارد. ناخدایان و کاراکترهای بومی، افرادی کینهتوز و
خود رأی به تصویر کشیده شدهاند که با پافشاری بر آداب و رسومی کهنه مقدمات نابودی نسل جوان را فراهم میکنند. این در حالی است که مردم جنوب ایران به خونگرمی، مهربانی و بسیاری دیگر از صفات انسانی شهره هستند.
نکتۀ دیگر در شخصیت پردازی که جای سؤال دارد، رعایت نشدن شأن و شئونات حاکم بر اجتماع ایران است. اخلاق اسلامی و ایرانی ما حکم میکند که به پدر و مادر خود
تحت هر شرایطی احترام بگذاریم. گذشته از رابطۀ پدر و فرزندی، احترام به بزرگترها از مهمترین اصول اخلاقی است ولی در
این سریال یکی از مهمترین مشکلاتی که قرار است در
طول داستان حل شود اختلاف بین یک پدر و پسر است. کارگردان حق را در این میبیند که پسر با پدر خود با لحنی تحقیرآمیز سخن بگوید و اشک او را درآورد.
ای کاش برای ساخت چنین سریالهایی حداقل، استانداردهای سریالسازی در ایران رعایت میشد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 207صفحه 27