مجله نوجوان 241 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 241 صفحه 4

اول سلام به یاد پدربزرگ پدر بزرگ از مدت ها پیش فکری برای باغ کرده بود . هنوز زمستان تمام نشده بود . و فرصت برای کاشتن درخت ها بود . پدربزرگ تعداد زیادی درخت گردو سفارش داده بود . زمین را از مدت ها قبل کنده و آماده کرده بودند . با رسیدن درخت ها ، حالا فقط یک همت لازم بود؛ جمع شدن بچه ها ونوه ها و کاشتن درخت ها توی باغ . بچه ها با شور و هیجان این طرف و آن طرف می رفتند . بزرگتر ها با اشتیاق زیاد درخت ها را توی گودال ها می گذاشتند و اطرافش را پر از خاک می کردند . بچه ها درخت ها را نشان می کردند : این یکی برای من ، آن یکی برای دایی رضا ، این برای خاله سارا ، این برای عمو حمید . . . . پدر بزرگ می دانست روزی همه ی این درخت ها ثمر خواهند داد . اکنون سال هاست که پدر بزرگ رفته است . درخت ها بزرگ شده اند . باغ هر سال میوه می دهد . این روزها نوه ها ، به یاد او درختان تازه ای می کارند . درختان سیب ، گلابی ، گیلاس ، چقدر درخت ! و می دانیم که درخت و درخت کاری در اسلام نوعی عبادت است و ماه اسفند چه ماه زیبایی است که در آن آدم ها درخت می کارند . دوستان خوبم دل هایمان به لبخند های شیرین شما گرم است و همچنان منتظر دریافت آثار خوبتان هستیم .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 241صفحه 4