ه ی خیال
بر شانه های شرم ، فرو ریخت قلبمان
ای کاش درد های تورا می شناختیم
هادی سعیدی کیاسری
از ساغر نگاه توای پیر می فروش
گشتند قدسیان ، چو خراباتیان خراب
ما را به بارگاه حقیقت نبود بار
کردیم با کرشمه ی چشم تو فتح باب
محمود شاهرخی(جذبه)
ای عشق ! ای نسیم دل انگیز ! لااقل
یک صبح از کنار دل من عبور کن
شعرم قبول طبع نیفتد چو نیستی
لطفی بکن ، به ذهن من اینک حضور کن
حمید رضا شکارسری
آن پیر ، آن که از او ، کوه استقامت آموخت
آواز عاشقان را ، در دل جواب می گفت
پیشانی بلندش ، تفسیر کردنی نیست
صبح شکفته ، شعری از آفتاب می گفت
غلامحسین عمرانی
پایم به رفتن سر کویش شتاب داشت
در دیدنش به سینه ، دلم اضطراب داشت
آنجا نشسته بود و نمی دیدمش ، دریغ
گویی ز نور ، بر سر و رویش نقاب داشت
جواد محقق
ای یار !
دریاچه ای عمیق سلامت !
ما در تو گسترش می یابیم
در تو کرانه می گیریم
در تو به سنگریزه و دریا می پیوندیم
آن دم که آسمان و زمین
همچون دهان یک صدف باز می شد
نام تو را فریاد کردیم و درخشیدیم .
محمدرضا محمدی نیکو
شاید که ما به پیش تو از خاک ، کمتریم
ورنه به خاک تیره ، تو همدم چرا شدی ؟
آری تو روح زندگی جاودانه ای
در ما حلول کردی و در خون ما شدی
جلال محمدی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 241صفحه 15