امام خمینی، فلسفه اسلامی و نگرش عقلی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1394

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : علوی، مهوش السادات

امام خمینی، فلسفه اسلامی و نگرش عقلی

دو مقاله از آکادمی مطالعات ایرانی لندن:

 

امام خمینی، فلسفه اسلامی و نگرش عقلی

‏ ‏

‏□ ‏‏مهوش السادات علوی‏

 

فلسفه اسلامی و جایگاه امام در آن

‏فلسفه ‏‎ ‎‏اسلامی در پی کشف  حقیقت  و درصدد توأم ساختن معرف‏‏ت‏‏  ذهنی  با کمال  نفس ‏‎ ‎‏آدمی  و تهذیب  آن  است. فارابی معلم ثانی بنیان گذار فلسفه اسلامی است.‏‎ ‎‏فلسفه اسلامی به سه مدرسه مشاء، اشراق و حکمت متعالیه تقسیم می شود. بنا به‏‎ ‎‏مشهور فارابی و ابن سینا چهره های شاخص ”فلسفه مشایی“، شیخ شهاب الدین‏‎ ‎‏سهروردی بنیانگذار ”حکمت اشراق“ و صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی ملقب به‏‎ ‎‏ملاصدرا و صدرالمتالهین بنیانگذار ”حکمت متعالیه“ است‏‎.‎

‏حکمت‏‎ ‎‏متعالیه که در دوره صفویه تاسیس شد تا کنون فلسفه اصلی محافل فلسفی حوزه های علمیه ایران و عراق بوده است. در نظام کامل مکتب ملاصدرا می توان همه‏‎ ‎‏بخش ها و فصل های مهم فلسفه را یافت، که مجموعا یک سیستم منسجم فلسفی را‏‎ ‎‏تشکیل می دهند. در این مکتب فلسفی وجودشناسی و مباحث ماوراءالطبیعه بیش از‏‎ ‎‏سایر موارد طرح شده و پس از آن به ترتیب مباحث الهیات، نفس شناسی،‏‎ ‎‏معادشناسی، شناخت شناسی، اخلاق، زیبایی شناسی و منطق غلبه و اکثریت دارند. این فصول اگرچه به هم آمیخته اند اما همان گونه که شرط یک نظام (سیستم) فلسفی کامل است، همه مباحث به شکل منطقی به هم پیوسته اند و به ترتیب از‏‎ ‎‏مباحث وجودشناسی به مثابه یک مبنا برای اثبات دیگر مطالب و موضوعات استفاده‏‎ ‎‏می شود. بر اساس نظریه  ملاصدرا و عموم  حکمای  پس از او  فلسفه  اعلا‏‎ ‎‏درجۀ   علم  است  که  نهایتاً دارای منشاء  الهی  است و  از ”مقام  و‏‎ ‎‏منزلت  نبوت “ نشأت گرفته و ”حکما“ کامل ترین  انسان هایی  هستند که  در‏‎ ‎‏جایگاه  پس  از پیامبران  و امامان  قرار دارند‏‎.‎

‏در‏‎ ‎‏قرون میانه فلسفه ابن سینا و ابن رشد دارای بیشترین نفوذ در فلسفه‏‎ ‎‏اسکولاستیک غرب بوده ‏


‏است. پس از ملاصدرا شاگردان او در ترویج و تبیین بیشتر‏‎ ‎‏حکمت متعالیه فعالیت های علمی برجسته ای کردند. ملا محسن فیض کاشانی، حاج‏‎ ‎‏ملا هادی سبزواری، ملا علی نوری، ملا عبدالله زنوزی، آقا سید رضی لاریجانی،‏‎ ‎‏آقا علی زنوزی معروف به آقا علی مدرس فرزند ملا عبدالله زنوزی، محمد رضا‏‎ ‎‏قمشه ای(صهبا) و علامه طباطبایی از چهره های برجسته حکمت متعالیه هستند‏‎.‎

‏سنت ‏‎ ‎‏فلسفه   اسلامی تا روزگار ما استمرار یافته  و در وجود شخصیت های  برجسته ‏‎ ‎‏فلسفه  اسلامی  عصر ما تجلی  یافته  است . اساتیدی از قبیل میرزا احمد‏‎ ‎‏آشتیانی، میرزا مهدی آشتیانی، سیّد کاظم  عصّار، سید عبدالحسین رفیعی‏‎ ‎‏قزوینی،  علامه ابولحسن شعرانی، الهی  قمشه ای  (مؤلف حکمت  الهی خاص  و‏‎ ‎‏عام )، علاّمه  سیّد محمد حسین  طباطبایی  و امام خمینی در تعریف  فلسفه  و همچنین در حیات  شخصیی خود طریق سنت فلسفه اسلامی را پیموده اند‏‎.‎

‏امام‏‎ ‎‏خمینی استاد برجسته حکمت متعالیه بودند و علاقه ویژه ای نیز به حکمت اشراق‏‎ ‎‏داشتند. ایشان هم زمان با فراگیری فقه و اصول به فراگیری ریاضیات، هیئت و‏‎ ‎‏فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه این دروس علاوه بر‏‎ ‎‏علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم میرزا علی اکبر  حکمی یزدی پرداختند. ایشان‏‎ ‎‏عروض، قوافی، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد‏‎ ‎‏شاهی اصفهانی تلمذ نمودند. امام قبل از تبعید شرح منظومه حاج ملا هادی‏‎ ‎‏سبزواری و اسفار ملا صدرا را در حوزه علمیه قم تدریس می کردند. تقریرات‏‎ ‎‏تدریس شرح منظومه امام توسط آیت الله سید عبدالغنی اردبیلی در دو جلد تنظیم‏‎ ‎‏و از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی انتشار یافته است. برخی از‏‎ ‎‏تلامیذ برجسته دروس فلسفه ایشان عبارتنداز: آیت الله منتظری، آیت الله‏‎ ‎‏مطهری، آیت الله بهشتی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله امینی و آیت الله‏‎ ‎‏گرامی. امام نقش مهمی در احیاء فلسفه اسلامی در حوزه های علمیه و جامعه‏‎ ‎‏ایران داشتند. به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سبب اعتقاد و حمایت‏‎ ‎‏ایشان از فلسفه این روش فکری از خمودی و فشار مخالفین نجات یافت‏‎.‎

‎ ‎


میراث امام خمینی در دفاع عقلی از دین

‏نگاه‏‎ ‎‏امام خمینی به تبیین دین در دوره معاصر در دو ساحت عقلی و معنوی است. در‏‎ ‎‏حوزه فلسفه سیاسی نگاه عقلی ایشان به مرور بروز بیشتری یافت. ایشان در‏‎ ‎‏نظریه حکومت دینی ابتدا در نجف در درس خارج خود با تدریس ”حکومت اسلامی“‏‎ ‎‏مفهوم حکومت اسلامی را براساس منابع حدیث شیعه و تائید عقل مطرح کردند. در‏‎ ‎‏دوره ورود به فرانسه ”نظریه جمهوری اسلامی“ را که ترکیب تجربه عقل جمعی‏‎ ‎‏بشری در دوره مدرن (جمهوریت و تفکیک قوا، منتسکیو) و تعالیم اسلامی بود طرح‏‎ ‎‏نمودند که این نظریه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید.‏‎ ‎‏ایشان در سال های پایانی عمر خویش نیز ”نظریه ولایت مطلقه فقیه“ را طرح‏‎ ‎‏کردند که ترکیبی است از  فیلسوف حاکم افلاطون، فلسفه سیاسی فارابی، انسان‏‎ ‎‏کامل ابن عربی و جیلی و مفهوم ولایت در کلام و فقه شیعه‏‎.‎

‏در‏‎ ‎‏دوران حکومت امام، عقل عملی مجال بروز بیشتری یافت به طوری که ایشان به‏‎ ‎‏خاطر عدم تطابق فتاوی خود با برخی از مقتضیات زمان، در برخی موارد قانون گذاری را به فتاوی اعلم پس از خود ارجاع دادند. برای مثال در مسئله احتکار‏‎ ‎‏فتوای ایشان بر حصر احتکار در موارد نُه گانه بود که بر این اساس در دوره‏‎ ‎‏جنگ محتکرین می توانستند نیازهای عمومی جامعه اعم از شیر خشک کودکان، دارو و‏‎ ‎‏امثال آن را احتکار کنند، اما ایشان با تکیه بر مبانی عقل عملی با ارجاع‏‎ ‎‏امر به فقیه دیگر (آیت الله متنظری) که قائل به منع احتکار در همه موارد‏‎ ‎‏مورد نیاز جامعه بودند این بن بست را شکستند. در ماجرای پذیرش قطعنامه ‏‏۵۹۸‏‎ ‎‏مربوط به آتش بس بین عراق و ایران نیز با وجودی که این تصمیم مخالف دیدگاه‏‎ ‎‏ایشان مبنی بر پی گیری جنگ تا سرنگونی صدام بود، اما براساس نظر کارشناسان‏‎  ‎‏عالی رتبه سیاسی – اقتصادی – نظامی کشور مبنی بر عدم تطابق توانایی های‏‎ ‎‏کشور با چنین هدف بزرگی و همچنین با در نظر گرفتن شکست دشمن و بیرون راندن‏‎ ‎‏نیروهای متخاصم از خاک ایران به مقتضای تعالیم عقل عملی قطع نامه آتش بس را‏‎ ‎‏پذیرفتند‏‎.‎

‏یکی‏‎ ‎‏از مهم ترین میراث های آرای علمی امام مطرح نمودن نقش زمان و مکان در فهم‏‎ ‎‏دینی ‏


‏بود. این دیدگاه سبب تحول عظیمی در فهم دینی و فتاوی شد. این نظریه‏‎ ‎‏براساس داده های عقل ربانی قابل طرح بود که در مرتبه بالایی در وجود ایشان‏‎ ‎‏تجلی داشت. قانون اساسی جمهوری اسلامی مهم ترین میراث امام خمینی در دفاع‏‎ ‎‏عقلی از دین است. بسیاری از مواد قانون اساسی در مورد دفاع از حریم آزادی،‏‎ ‎‏حقوق زنان، تفکیک قوا، الزام حکومت به پاسخ گویی به ملت، منع استبداد،‏‎ ‎‏اقتصاد تلفیقی (خصوصی، تعاونی، دولتی) و نهی از انحصار با حمایت ایشان و‏‎ ‎‏همت علمای مترقی و روشنفکران از سد ظاهرگرایان گذشت‏‎.‎

‎ ‎

نگرش عقل گرایانه امام خمینی و مخالفین ایشان

‏امام‏‎ ‎‏قبل و پس از انقلاب در معرفی اسلام براساس مبانی عقلی همواره با مخالفت‏‎ ‎‏گروهی از علمای مخالف فلسفه مواجه بودند. این گروه که معروف ترینشان اهل‏‎ ‎‏مکتب تفکیک هستند با مدرسه های فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی مخالف اند‏‎.‎‏ ‏‏حوزه علمیه مشهد عموماً بر این گرایش اند. برخی از علمای قم نیز که از‏‎ ‎‏دیرباز مخالف فلسفه و عرفان بودند با نگرش ایشان مخالفت کردند. در ماجرای‏‎ ‎‏ارسال نامه ایشان به میخائیل گورباچف و دعوت وی به اسلام و خواندن کتب‏‎ ‎‏مربوط به اسلام نظیر آراء ابن عربی و صدرالمتالهین نیز برخی از علمای قم شدیداً از مواضع فلسفی – عرفانی ایشان انتقاد کردند. در ماجرای تدریس تفسیر‏‎ ‎‏سوره حمد نیز مخالفین با جوسازی علیه تعالیم عرفانی – فلسفی موجب توقف درس‏‎ ‎‏ایشان شدند و جامعه را از تعالیم عمیق ایشان محروم کردند. امام همچنین قائل‏‎ ‎‏به حرمت مطلق موسیقی نبودند و حرمت غنا را به تشخیص سامع وانهادند. شطرنج‏‎ ‎‏را نیز از آن جهت که تغییر کارکرد یافته و در زمان حاضر از آلت قمار به‏‎ ‎‏ورزش تبدیل شده رفع حرمت نمودند. به هر حال ظاهرگرایان، اخباریون و شریعت مسلکان از مخالفین دیدگاه های ایشان در حوزه فقه اجتماعی – سیاسی، فلسفه و‏‎ ‎‏عرفان بوده و هستند‏‎.‎

‏سکولارها‏‎ ‎‏نیز با اسلام عقل گرایانه اجتماعی امام مخالف بودند. به خصوص بحث سیاست‏‎ ‎‏خارجی از چالش های اصلی آنها با رویکرد عقلی امام در سیاست خارجی بود. برای‏‎ ‎‏مثال اصل ‏


‏”نه شرقی – نه غربی“ از موارد مناقشه جدی بود. امام با رویکرد‏‎ ‎‏عقلی استقلال ملی را به عنوان یکی از شاخص های تفکر اسلامی می دانستند:‏‎” ‎‏بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملی است. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ‏‎ ‎‏ملتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور ما را ندارد.“‏‎ ‎

‏امام‏‎ ‎‏ارزش حیات اجتماعی را به دو اصل آزادی و استقلال می دانستند و این دو اصل‏‎ ‎‏را حقوق اولیه بشر می خواندند. امام پس از مفروض دانستن آزادی و استقلال به عنوان حق مسلم اجتماعات بشری در فرم ”کشور – ملت“  اعلام کردند که سیاست‏‎ ‎‏دولت اسلامی حفظ استقلال، آزادی ملت، دولت، کشور و احترام متقابل است. امام‏‎ ‎‏تأکید داشتند: ”اصل غیرقابل تغییر این است که سیاست خارجی ما باید بر مبنای‏‎ ‎‏حفظ آزادی و استقلال کشور و همچنین حفظ مصالح و منافع ملت ایران باشد.“ اما غرب گرایان با نگرش ضد امپریالیستی ایشان مخالفت می کردند و خواهان‏‎ ‎‏کرنش در قبال آمریکا بودند. شرق گرایان نیز خواهان مماشات با شوروی‏‎ ‎‏سوسیالیستی بودند‏‎.‎

‏ ‏

‎ ‎