رود، سیب بگیریم!" سنجاب با تعجب پرسید:" سیب مگر ماهی است که آن را از رود میگیرید؟" آهو گفت:" من دیروز، توی آب رود یک سیب پیدا کردم. " خرگوش گفت:" من هم یک سیب توی رود پیدا کردم." همین موقع سنجاب فریاد زد:" نگاه کنید! چند تا سیب توی آب میبینم!" خرگوش و آهو و سنجاب با خوشحالی داخل آب رفتند و سیبها را گرفتند. بعد نشستند و سیبها را خوردند. چه سیبهای خوشمزهای! آهو گفت:" کاش میدانستیم چه کسی این سیبها را توی آب میاندازد؟ " خرگوش گفت:" بیایید مسیر رودخانه را به طرف بالا برویم، شاید این طوری بفهمیم چه کسی سیبها را توی آب می اندازد." سنجاب و آهو و خرگوش به راه افتادند و به طرف بالای رود رفتند. کمی بعد، به یک درخت سیب رسیدند. یک درخت پر از سیبهای
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 370صفحه 5