مجله خردسال 372 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 372 صفحه 4

انگشتر خانم غوله مرجان کشاورزی آزاد یکی بود، یکی نبود. عروسی آقا غوله بود. آقا غوله تصمیم گرفت زیباترین انگشتر دنیا را به خانم غوله بدهد. برای همین هم خورشید را برداشت و گذاشت جای نگین انگشتر. دنیا تاریک شد و انگشتر خانم غوله، مثل آفتاب درخشید. خانم غوله خیلی خوشحال شد. انگشتر را به انگشت کرد و آن را به همه نشان داد. چند ساعت گذشت. خانم غوله، هر چه منتظر شد، شب نشد. با تعجب به انگشترش نگاه کرد و دید خورشید روی انگشترش میتابد برای همین هم روز تمام نمیشود. خانم غوله به آقا غوله گفت: این نگین خیلی پرنور است. آن را ببر و به جایش ماه را برایم بیاور." آقا غوله، خورشید را از انگشتر برداشت و آن را گذاشت توی آسمان، سر جایش." دنیا دوباره روشن شد. آقا غوله، ماه را برداشت و آن را گذاشت روی انگشتر و انگشتر را برد برای خانم غوله. اما ماه روی انگشتر تاریک بود و نقرهای نبود. خانم غوله با تعجب به انگشتر نگاه کرد و گفت:" این که اصلا نمی درخشد." آقا غوله گفت:" چون ماه مثل خورشید

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 372صفحه 4