
با صدای پدر سراسیمه
توی آغوش گرم او جستم
بوسه زد صورت مرا و سپس
بسته ای را گذاشت در دستم
باز کردم چو بسته را دیدم
در میانش کتاب قرآن بود
چشم من دوخته به چشم پدر
لب بابا هنوز خندان بود
توی چشمان شاد او دیدم
یک جهان پاکی و صفا پیداست
گفت بابای من که : فرزندم
بهترین اسلحه کتاب خداست
کمبود چراغ عقب در خودروی آئودی کواترو
مجلات دوست کودکانمجله کودک 446صفحه 27