مطلع الفجر
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1389

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : اسرافیلی، حسین

مطلع الفجر

مطلع الفجر

 

شب سایه ها بر راهها آوار بودند

مردان همخون صف به صف بر "دار" بودند


taz7

شب دشنه ها در قلب گلها آرمیدند

شب بود و شب توفان وحشت آفریدند

 

شب شحنه ها،تندیس وحشت ساز بودند

خفاشهای خوف در پرواز بودند

 

شب نانجیبان عاشقان را سر بریدند

شب منجیان را سینه در معبر دریدند

 

شب دیو بر چهر سپیده خط می انداخت

در رهگذار کهکشانها دام می ساخت

 

شب جاده از تکبیر سرداران قرق بود

از برق شمشیر فلق میدان قرق بود

 

شب بر نشیب فاجعه خون نقش می بست

در اضطراب شب سترون بود هر دست

 

شب مرگ خونین سوی جنگل راه می برد

باغ تفاهم در هجوم خصم می مرد


 

 

***

چشمان مردم سوی جنگل تا سواران

آیند چونان ابر با آواز باران

taz6

در ابرها خاک سترون آب می خواست

از پنجره چشم وطن مهتاب می خواست

 

بغض کبود شهر سدّ هر نفس بود

آوازها خونین و همرنگ قفس بود

 

آهنگ پای تک سواران،پشت جاده

چشم سحر بر جاده خونین ایستاده 

 

***

 

صبح آمد و باروی شب را سرنگون کرد

شب را شهاب تیغ مردان غرق خون کرد

 

زنجیرها از پای سرداران رها شد

شب در هجوم خشم سالاران فنا شد

 

تیغ سحر با خود نشان از کربلا داشت

آواز غربت بود اما بوی ما داشت

 

بوی سحر،بوی رهایی،بوی خون بود

نطع زمین تا بیکرانها لاله گون بود


 

taz5

صبح آمد و جنگل سرود سبز سر داد

در مزرعه آغاز باران را خبر داد

 

در کوچه ها آوای "قرآن" بود و "حق" بود

گلدسته های خاک را،مهمان،فلق بود

 

"مرد" آمد و مردان فردا را صدا کرد

خورشید را با خرمن شب آشنا کرد

 

اسطوره های ننگ را چون بت فرو ریخت

خورشید را با جان مشتاقان در آمیخت

‏ ‏

        حسین اسرافیلی