عاشورا و فرهنگ مقاومت
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1395

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : فیرحی، داود

عاشورا و فرهنگ مقاومت

عاشورا و فرهنگ مقاومت

 

‏دومین نشست از سلسله‌ نشست‌ های «عاشورا؛ نگاهی دیگر» شب گذشته همزمان با شب سوم ‏


‏محرم، با سخنرانی حجت‌ الاسلام دکتر داود فیرحی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه در مسجد امیرالمؤمنین تهران برگزار شد.‏

‏در این نشست که با عنوان «عاشورا و فرهنگ مقاومت» و به همت بنیاد اندیشه و احسان توحید و با همکاری انجمن اندیشه و قلم برگزار شد، حجت‌الاسلام فیرحی با بیان اینکه «بحث مقاومت و اخلاق مقاومتی از یونان آغاز شده و از اساسی ‌ترین بحث ‌های سیاست و حقوق است»، گفت: اگر از زاویه مقاومت به عاشورا بنگریم،  نکات بدیع و جدیدی پیش روی ما قرار می‌ گیرد. از منظر تاریخی، داستان عاشورا در درون یک دولت بزرگ رخ داده است؛ جامعه مسلمین یک خلافت بزرگ را ایجاد کرد و این خلافت تحولات عمده‌ای به خود دید که یکی از نتایج آن واقعه عاشورا بود.‏

‏عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه «مشروعیت یا عدم مشروعیت دولت‌ ها ابدی نیست»، افزود: در هر جامعه ‌ای که دولت و شهروند وجود دارد یا دولت ‌ها مشروع ‌اند یا نامشروع. در پاره‌ای از موارد دولت‌ های مشروع بعد از مدتی دچار تغییراتی می‌ شوند که مشروعیت آنها از بین می‌ رود و این اتفاقی است که در اکثر جوامع و تمدنها رخ داده است.‏

‏فیرحی با تأکید بر اهمیت مشروعیت حکومت از منظر یک انسان مسلمان گفت: با مروری‏‏ بر‏‏خلافت اسلامی از زمان پیامبر تا سال 60 هجری و دوران خلافت یزید می ‌توان دریافت که حکومت اسلامی در این مقطع در سراشیبی مشروعیت قرار گرفته و از دست سیاستمدارانی توانا و حاکمی معصوم، به دست جوانی شراب‌ خواره افتاده و این به معنای از بین رفتن مشروعیت حکومت اسلامی است.‏

‏این استاد دانشگاه با طرح این پرسشها که «در کدامین نقطه، حمایت شهروندان از دولت به‏‏‌‏‏ پایان می ‌رسد؟ و آیا اطاعت و تمکین از دولت‌ ها نامحدود و بی‌ پایان است یا بالاخره در نقطه‌ای به پایان می‌ رسد؟»، گفت: با پایان پذیرفتن مشروعیت حکومت است که ایده‌ای به نام حق مقاومت سر بر می ‌آورد؛ ایده‌ای بسیار مهم که شهروندان به خود حق اعتراض می‌ دهند.‏


‏ ‏

‏وی با بیان اینکه «پاسخهای بسیار زیادی به این پرسشها داده شده است»، گفت:  یکی از پاسخها از منظر کانت مطرح می‌ شود: «هم آنان که استبداد به خرج می ‌دهند و هم شهروندانی که خشونت می ‌ورزند، هر دو دشمن نظم متعهدانه‌اند». یعنی دولت متعادل، دولتی است که در حد وسط این دو قرار دارد و در آن، نه دولت ظلم می ‌کند و نه شهروندان رفتار بی‌ نظمی دارند.‏

‏وی با بیان اینکه «حد وسط، می ‌تواند مرز و نقطه مقاومت را مشخص کند»، ادامه داد: در عالم منطق و اندیشه، تعادل ریاضی وجود ندارد و تعادل عرفی است؛ یعنی اگر ما بین یک تا 10 برای جامعه عدد قرار دهیم، اگر قدرت دولت از از هشت تا 10 افزایش یابد، استبداد است و اگر قدرت دولت یک، دو یا سه باشد، بی ‌نظمی و آنارشی است. نقطه تعادل از سه تا هفت است و چندین درجه و مرتبه دارد؛ این به آن معناست که حکومت می‌ تواند از نقطه استبداد به سمت تعادل حرکت کند یا بالعکس.‏

‏فیرحی با بیان اینکه «وضعیت نسبی تعادل تا پیش از واقعه عاشورا در خلافت اسلامی دیده می ‌شود»، اضافه کرد: شیب استبداد بلافاصله پس از مرگ پیامبر(ص) آغاز می‌ شود و به‏‏‌‏‏ این ‏‏‌‏‏ترتیب با گسترش استبداد، حق شرعی تبعیت شهروندان از حاکمیت را می ‌گیرد و در مقابل، حق مقاومت را به آنها می‌ دهد.‏

‏این استاد دانشگاه، با اشاره به یک تعبیر کلیدی در ادبیات اسلامی با عنوان «احرار» تصریح کرد: اگر دولت به مرحله‌ای از استبداد برسد، همه شهروندان حق مقاومت می‌ یابند. برخی از افراد جامعه قلب و روح حساسی نسبت به وضعیت استبدادی و انحرافات دارند و  نسبت به دیگران زودتر دست به مقاومت می ‌زنند و اینها پیشتاز و رهبر می‌ شوند، در مقابل افرادی هستند که منتظر می‌ مانند تا ابتدا دیگران سخن بگویند و آنها به تعبیر امروزی‌ لایک و تأیید کنند. گروه نخست را در ادبیات اسلامی «احرار» یا آزادگان می‌ گویند که به نقد وضع موجود می‌ پردازند و امام حسین(ع) یکی از این افراد است.‏

‏وی با اشاره به دو واژه «ظلم و ضیم» گفت: این دو کلمه در ادبیات اسلامی، کم و بیش به یک معناست با این تفاوت که یکی شدیدتر از دیگری است. ظلم به معنای آن است که حاکمی از ‏


‏حد خود عبور و به حقوق شهروندی تجاوز کند و ضیم به معنای تعرضی است که روح را آزار می ‌دهد و تحقیرکننده است. هر کسی که روح آزاده ‌تری دارد، ظلم برای او ضیم است؛ این آزار دهندگی نوعی ذلت را بر جامعه تحمیل می ‌کند.‏

‏فیرحی خاطر نشان کرد: البته این ظلم برای افرای که حساسیت کمتری دارند، ضیم نیست. اما برای نخبگان ضیم است چرا که تحقیر را نمی ‌پذیرند و از آنها به عنوان «اباه الضیم» (یعنی کسانی که هرگز زیر بار ظلم و ذلت و خواری نرفته اند) یاد می ‌شود، و  این در ادبیات اباعبدالله وجود دارد.‏

‏استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: ابن ابی‌الحدید در کتاب شرح نهج‌ البلاغه خود می‌ گوید در تاریخ عرب، افرادی اباه الضیم بودند اما اباعبدالله، سرور آنهاست؛ ایشان غیرت را به جهانیان آموخت و پستی را نپذیرفت و دیگران را به رد آن دعوت کرد.‏

‏وی با بیان اینکه «در مواقع ظلم دولت‌ ها، آنان که روح بلند دارند، پیشتاز نقد و اعلام فساد می ‌شوند»، گفت: در اینجا به روایتی از امام صادق(ع) اشاره می‌ کنم که یکی از شاهکارهای روایت درباره «کارکرد امامت» است: خداوند بین مردمان مخلوقاتی دارد که اختصاص به او دارند، و آنها را از نور خاص خود آفریده است؛ آنها چشم خداوندند و ناظر و نگهدار مردم‌اند. آنها گوش شنوای مردم و زبان خداوند در بین مردم‌ اند و زمانی که جامعه دچار خفقان شد، آنها دهان باز می‌ کنند و سخن می‌ گویند تا جامعه بداند صدایی هم وجود دارد. در‏‏‌‏‏ واقع آنها چشم و گوش خداوندند تا صدای مردم را بشنوند و در نهایت اینان امین‌‌ های خداوند نسبت به آن چیزهایی هستند که خداوند از آسمان بر بندگانش نازل کرده، همچون شریعت و عدالت.‏

‏فیرحی ادامه داد: خداوند بدیهای جامعه را به واسطه این افراد از بین می‌ برد و سایه حقارت و ذلت را از سر جامعه کوتاه می‌ کند و در پی آن رحمت به جامعه باز خواهد گشت و این جامعه مرده زنده خواهد شد.‏

‏وی افزود: نکته جالب اینجاست که حضرت می ‌گویند: خداوند به وسیله این بزرگان، امت را ‏


‏می ‌سنجد که آیا صدایش پژواک و پاسخی دارد؟ به این ترتیب خداوند جامعه را می ‌سنجد و اگر پاسخی نگیرد، جامعه دچار قضا و قدر خواهد شد. به عبارتی در چنین جامعه‌ای، «تدبیر» کارایی خود را  از دست می‌ دهد و در معرض آشوب و فساد قرار می ‌گیرد.‏

‏فیرحی در ادامه بیان این روایت اظهار کرد: این سخن را محمد بن مسلم از امام صادق نقل کرده است و در ادامه از امام می ‌پرسد این افراد چه کسانی هستند؟ و امام می ‌گویند آنان ائمه‌ اند.‏

‏وی با اشاره به این نکته که «مسأله مقاومت، مسأله همه است اما برای این افراد حیاتی ‌تر و واجب ‌تر است»، گفت: امام حسین اعتراض کرده‌اند؛ گروهی از ایشان حمایت کردند و گروهی نه تنها حمایت نکردند بلکه قیام ایشان را ابزاری برای نان و نمک خود قرار دادند. زمانی‌که جامعه دوقطبی شود، عده‌ای در مقابل حاکم موضع می ‌گیرند تا از حاکم امتیاز بگیرند و این در خصلت انسانهاست. بعضی از افراد، زمانی که حضرت به یزید اعتراض کرده بودند رفتار دوگانه داشتند؛ در عین حال هم مخالف بودند و هم سعی بر نصیحت و آرام کردن امام داشتند.‏

‏وی ادامه داد: گاهی با مرور قیام، آدمی به این نتیجه می ‌رسد که شکست قیام امام حسین(ع) نعمت بزرگی بود؛ چرا که اسطوره‌ سازی کرد. اگر ایشان موفق می ‌شد در کوفه قدرت را به‏‏‌‏‏دست بگیرد، با توجه به سرنوشت خلافت حضرت علی(ع) در کوفه، احتمالاً آن اتفاق تکرار می‌ شد؛ اما با وقوع عاشورا اسطوره‌ای در تاریخ ایجاد شد و اباعبدالله به نماد و زبان اصلاح در هر جامعه و هر زمانی تبدیل شد.‏

‏فیرحی با اشاره به واکنش امام حسین(ع) به کسانی که ایشان را به صلح دعوت می ‌کردند، افزود: امام فرمودند آگاه باشید که این حاکم فاسد من را بین دو چیز مخیر کرده؛ شمشیر و ذلت؛ و من نمی‌ توانم خواری را بپذیرم.‏

‏عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره مجدد به روایتی که از امام صادق نقل کرده بود، افزود: در آن روایت اشاره کردیم احرار زبان و گوش خداوندند و اگر ذلت را بپذیرند دین ‏


‏به‏‏‌‏‏سمت خواری پیش خواهد رفت و از این جهت امام نمی‌ تواند چنین کند، چرا که مردم دین را به مظاهر آن می‌ شناسند. این در ادبیات امام حسین(ع) هم دیده می ‌شود که حتی اگر خواست و میل باری تعالی را کنار بگذاریم، خواست و نظر آزادمردان چه می‌ شود؟! آنها هم از من چنین رفتاری را نمی‌ پذیرند. آیا این ملت تحقیر نمی‌ شوند اگر رهبرانشان چنین کنند؟‏

‏فیرحی با اشاره به ادبیات امام حسین در این باره تصریح کرد: حضرت وضعیت را وجدانی می‌ کند و می‌ گوید آنان که وجدان اجتماعی دارند نیز چنین رفتاری را از من نمی ‌پذیرند. امام حسین در این بخشها به گونه‌ ای سخن می‌ گوید که گویی در محکمه تاریخ و شجاعت ایستاده است.‏

‏این استاد دانشگاه سخنان خود را با این جملات پایان داد که «چگونه است که در تاریخ  از شجاعت اسکندر و گاندی یاد می ‌شود؟ ما نیز باید به گونه‌ ای عمل کنیم که از شجاعت حسین‌(ع) یاد شود».‏

‎ ‎