مجله خردسال 57 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علائ - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 57 صفحه 6

بابا به ابر گفت: «ابر چک چکی! شوهر دختر من می­شوی؟» ابر گفت: «باد از من قوی­تر است.» بابا به باد گفت: «باد فراری کجا می­روی؟ شوهر دختر من می­شوی؟» باد گفت: «کوه از من قوی­تر است.» کوه گفت: «نه جانم! موش از من قوی­تر است. او می­تواند توی دلم لانه بسازد. برای عروسش خانه بسازد.» بابا مهربان گفت: «بله. آقا موش هم قوی و هم باهوش است.» آن وقت باز هم دعا کرد. خدا خدا کرد: «خدا جانم! دختر من موش بشود.» دعـای بـابـا قبـول شـد. دختـر بـابـا موش شـد. خانم موشی و آقا موشه با هم عروسی کردند. لی­لی شادمانه، عروس و داماد رفتند به لانه.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 57صفحه 6