مجله خردسال 247 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 247 صفحه 4

خواب شیرین مهری ماهوتی شب بود. باد تندی می­آمد. ماه گفت:«مینا! من باید بروم. به زودی هوا طوفانی می­شود.» مینا گفت: «طناب مهتابی­ات را آویزان کن تا من پیش تو بیایم.» ماه طناب مهتابی را پایین انداخت. مینا آن را گرفت و رفت به آسمان. بعد کپه کپه ابر جمع کرد. یک تکه از این طرف، یک تکه از آن طرف. آن­ها را روی هم گذاشت و گفت: «بفرما! این هم یک خانه­ی ابری.» ماه و مینا توی خانه­ی ابری رفتند. چیزی نگذشت که هوا سرد و طوفانی شد، ولی ماه و مینا، اصلاً سردشان نشد. چند تا ستاره هم پیش ماه و مینا آمدند تا در خانه­ی ابری با هم بازی کنند. آن شب، مینا با ماه و ستاره­ها توی خانه­ی ابری قایم موشک بازی کرد. مینا هر جا قایم می­شد ، ستاره ها او را نمی­دیدند، ولی ستاره­ها،

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 247صفحه 4