مجله خردسال 278 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 278 صفحه 6

مورچه از تپه بالا می رفت . کمی بعد روباه از راه رسید . چشم هایش برق رد و گفت : «ای رفیق ! پیش از آن که خودت از پاد در بیایی ، دانه را رها کن !» مورچه ، هم چنان بالا می رفت . کمی بعد سنجاب سر رسید ، بعد جوجه تیغی و مورچه هم چنان بالا می رفت . دیگر هیچ کس نمی خندید . همه نگاهش می کردند . مورچه به بالای تپه رسید . دانه را زمین گذاشت و گفت : «من مورچه ی کوچکی هستم . . . . اما ، خدای بزرگی دارم .» این را گفت و دانه را به لانه اش برد .

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 278صفحه 6