مجله خردسال 307 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 307 صفحه 4

قی قی لی · لاله جعفری یک روز آقا خرسه، صدایش گرفت و آوازش شد:« قی لی قی قی!»خروسه دوید و آقا بزه را صدا کرد. آقا بزه گفت:« دهان باز! دهان باز!» و زیر نور ماه ته گلوی خروسه را دید و گفت:« یک تیغ این جاست! چه طوری آمده این جا؟» خروسه با بالش زد توی سرش و گفت:« دیشب که توفان شد، رفتم لب پرچین، آوازم آمد! دهانم باز شد، پراز آشغال شد.» بزه یک مشت علف و تره و شاه تره به خروس داد تا بجوشاند و بخورد. خروس آن ها را جوشاند. اما تا آمد بخورد، یک بار دیگر آواز خواند:« قی لی قی قی لی قی قی ...» و یک دفعه از صدایش خوشش آمد و جوشانده را ریخت دور! خانم مرغه منتظر آواز خروسه بود تا بیدار شود. خروسه که خواند، مرغه گفت:« وای! این چه آوازی بود؟ وای این صدای کی بود؟» و از جایش پرید و آقا خروسه را دید. مرغه گفت:« دوباره بخوان!» و خروس خواند:« قی قی لی قی قی ... » مرغه جیغ کشید و تب کرد. خروسه پرید و اسپند دو د کرد تا هوا تمیز شود. برگ خیس گذاشت روی پیشانی مرغه تا تپش کم شود. مرغه گفت:« تب من که از هوای کثیف و این حرفها نیست. از صدای عجیب و غریب شماست خروس جانم!» خروسه گفت:« تو غصه نخور! دیگر نمی خوانم!» و دیگر نخواند. خروسه از بس خواند، گلویش باد کرد. پا

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 307صفحه 4