مجله خردسال 329 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 329 صفحه 4

بچه آهو یکی بود، یکی نبود. آهوی کوچولویی توی دشت بازی می کرد که خارپشتی به او نزدیک شد و گفت:" بچه جان! از مادرت دور نشو. اگر شیر تو را تنها ببیند، شکارت میکند! " آهو پرسید:" اگر شیر تو را تنها ببیند، شکارت نمیکند؟" خارپشت گفت:" نه . من خارهای تیز و بلندی دارم که از شیر از آن ها میترسد و نزدیک من نمیشود. خارهایم را نگاه کن! " بعد خارپشت خارهای تیز و بلندش را به آهو نشان داد. آهو گفت:" کاش من هم خارهای تیز و بلند داشتم. آن وقت شیر از من می ترسید." مادر بچه آهو، او را صدا زد و گفت :" زود باش! بیا از این جا برویم. شیر همین نزدیکیهاست! " بچه آهو به طرف مادرش رفت و گفت :" اگر خارهای تیز و بلند داشتیم شیر از ما میترسید! همان طور که از خارپشت می ترسد! " مادر خندید و گفت :" خارپشت پاهای کوتاهی دارد و نمیتواند تند بدود و فرار کند، اما ما آهوها پاهایی بلند و قوی داریم و میتوانیم به

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 329صفحه 4