مجله خردسال 332 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 332 صفحه 6

ندید. وقتی همه رفتند، مترسک میان گندمزار را هم بردند و همه جا ساکت شد. خورشید گفت:"نگاه کن! پرندهها در راهاند من آنها را میبینم. دانههایت را به آنها بده! تو می توانی مهربانترین خوشهی گندم باشی!" گنجشکها که آمدند، خوشهی گندم با خوشحالی صدایشان زد:" بیایید! من اینجا هستم! اینجا، پشت چپر! دانههای خوشمزه دارم، بیایید." گنجشک مادر، خوشهی گندم را دید. دانههایش را چید و خوشحال به طرف لانهاش پرواز کرد. خورشید شاد بود و لبخند می زد و ساقهی خالی خوشهی گندم، خوشحال در باد میرقصید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 332صفحه 6