مجله خردسال 346 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 346 صفحه 4

تنبیه یکی بود، یکی نبود. نزدیک یک مزرعه­ی گندم، چند تا موش زندگی می­کردند. وقتی گندم­ها را درو کردند، جشن و شادی موش­ها شروع شد. حالا آن­ها می­توانستند با خیال راحت به مزرعه بروند و گندم­هایی را که روی زمین ریخته بود جمع کنند. این کار زحمت زیادی داشت و موش­ها حسابی خسته می­شدند. اما جمع کردن غذا و بردن آن­ها به لانه، کاری بود که موش­ها آن را خیلی دوست داشتند. البته نه همه­ی موش­ها! در میان آن­ها موش تنبلی بود که اصلاً به سراغ کار پر زحمت نمی­رفت. او در سوراخ تاریک منتظر می­ماند تا موش­ها گندم­ها را بیاورند، بعد یواشکی می­رفت و از گندم­ها برمی­داشت و به لانه­اش می­برد. موش­هایی که کار می­کردند و زحمت می­کشیدند، متوجه شدند که هر روز گندم­هایشان کم می­شود. آن­ها نمی­دانستند چه کسی این کار زشت را می­کند. برای همین هم دور هم نشستند و فکر کردند و حرف زدند و تصمیم گرفتند این دزد بلا را پیدا کنند و او را حسابی تنبیه کنند. یک روز، وقتی که موش­ها از کار برمی­گشتند، موش تنبل کیسه­های پر از گندم را دید. منتظر ماند تا موش­ها به خواب بروند و یواش یواش به سراغ کیسه­ها رفت. یکی از کیسه­های گندم را برداشت

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 346صفحه 4