مجله خردسال 346 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 346 صفحه 19

به هم خوردند و رعد و برق شد و باران بارید. چه بارانی! و زیر باران ایستاده بودندو بال بال می­زد و این طرف آن طرف می­دوید. گفت: «چه باران قشنگی!» گفت: «خیلی زیباست!» فریاد زد: «قشنگ؟! زیبا؟! مگر نمی­بینید که من خیس شده­ام از سرما می­لرزم؟» گفت: «از سرما می­لرزی؟ مگر هوا سرد است؟» جواب داد: «نه! سرد نیست.» که از سرما نوکش به هم می­خورد گفت: سَ سَ سرد نیست؟! با تعجب به نگاه کرد. گفت: «این هم همیشه با ما شوخی می­کند!» سرش را پایین آورد و با دقت به نگاه کرد و گفت: «ای بابا! این که اصلاً پشم ندارد!» هم سرش را پایین آورد و گفت: «راست می­گویی! پوستش خیلی هم نازک است و فقط پر دارد.» که خیس آب شده بود گفت: «حالا فهمیدید چرا من سردم است؟!» به دوروبر نگاه کرد و گفت: «بهترین کار این است که درست کنیم تا گرم شود.» گفت: «آفرین عزیز!» بعد و و مشغول جمع کردن شدند. کمی بعد و کنار نشسته بودند. از سرما نمی­لرزید. و از گرما عرق می­ریختند! باران تمام شده بود و دریاچه، زیباتر از همیشه بود!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 346صفحه 19