مجله خردسال 383 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 383 صفحه 18

کلاغی که قار قارش نمی آمد یک کلاغ بود که قار قارش نمی آمد. گفت:« چی کار کنم؟» گفتند:« صبر کن می آید!» کلاغه صبر نکرد. یک شب که گنجشک خواب بود، جیکش را برداشت. هو هو ی جغد و قور قور قورباغه را هم برداشت. همه را با هم قاطی کرد و خوب هم زد و یک صدای تازه درست کرد: قوهوج، قوهوج... گنجشک و جغد و قورباغه فهمیدند. آمدند صدایشان را برداشتند و یکی یک پس گردنی هم به کلاغ زدند. یک دفعه، قار قار کلاغ که توی گلویش گیر کرده بود، پرید بیرون و گفت:« قار قار» یعنی من آمدم! کلاغ گفت:« قار قار قار قار بازم قار» یعنی خوش آمدی!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 383صفحه 18