مجله خردسال 408 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 408 صفحه 21

برویم.» و و گفتند:«بله بله باید برویم.» ناگهان گفت:«من میتوانم جادو کنم تا شما به خواب کوچولو بروید!» گفت:«چه خوب! اینطوری او متوجه میشود که کار بدی کرده ما را زیر انداخته!» گفت:«آمادهاید؟» و و و گفتند:«آمادهایم!» ؛ یک، دو، سه گفت و آنها پریدند توی خواب کوچولو، کوچولو تا آنها را دید گفت:«من که شما را گذاشته بودم زیر اینجا چه میکنید؟» گفت:«زیر خاکی و کثیف شدم برای همینهم از این جا میروم.» ناگهان غیب شد. گفت:«من و هم از اینجا می رویم. نگاه کن! جلد من کم مانده پاره بشود.» و هم غیب شدند. گفت:«مرا زیر انداختی، موهایم ژولی پولی شد و از تاریکی ترسیدم. من از پیش تو میروم.» کوچولو از خواب پرید و زیر تخت را نگاه کرد. و و و هنوز زیر بودند. کوچولو را شست و جلوی آینه گذاشت. را روی میز گذاشت. را هم در کتابخانه گذاشت. موهای را مرتب کرد. او را بغل گرفت و راحت خوابید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 408صفحه 21