مجله خردسال 426 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 426 صفحه 18

من میتوانم دانه برف گفت:«آنقدر روی زمین میمانم تا عید و سفرهی هفت سین را ببینم.» ابر خندید و گفت:«هیچ برفی نمیتواند سفرهی هفت سین را ببیند!» دانهی برف گفت:«من میتوانم! میمانم و میبینم!» دانهی برف به زمین آمد. خورشید به او تابید. دانهی برف، قطرهی آب شد و به رود رفت. سوار پولک ماهی شد و توی تنگ آب غلتید! آنوقت همراه ماهی و تنگ آب، وسط سفرهی هفت سین نشست! دانهی برف سفرهی هفت سین را دید!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 426صفحه 18