مجله خردسال 454 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 454 صفحه 21

میتواند به تو کمک کند. رفت پیش . توی سوراخ بود. هر چه را صدا زد، از سوراخ بیرون نیامد. گفت:« جان! بیا بیرون نمیخواهد تو را بخورد.» از ترس بیرون نیامد. آمد و گفت:« جان! بیا بیرون به کمک تو احتیاج دارد!» گفت:« با من چه کار دارد؟» گفت:«یک مژه توی چشمم رفته! بیا و آن را در بیاور!» آرام از سوراخ بیرون آمد. چشمهای خیلی ترسناک بود! گفت:«قول میدهی مرا نخوری؟» گفت:«قول میدهم.» آرام به چشم نزدیک شد. مژه را پیدا کرد و با سر انگشتهای کوچکش آن را از چشم بیرون آورد. گفت:«آفرین !» گفت:«آفرین !» اما وقتی خواست بگوید آفرین ! دید که رفته توی سوراخ پنهان شده! قاه قا خندید! اما توی سوراخ از ترس نلرزید. او دیگر از کسی که نمیتوانست مژه را از چشمش در بیاورد نمیترسید!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 454صفحه 21