مجله خردسال 457 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 457 صفحه 5

محمدرضا شمس ناخدای پاجنگلی یک ناخدا بود که یک پای چوبی داشت. پای خیلی خوبی داشت. ناخدا خیلی به پایش میرسید. هر روز با آب دریا پایش را میشست و به آن آب میداد. یک روز پای چوبی سبز شد و قد کشید و شد یک درخت سیب. ناخدا از درخت بالا رفت و سیب چید و خورد. بعد زیر سایهی درخت دراز کشید و خوابید، وقتی بیدار شد، درخت یک جنگل شده بود. ناخدای پا جنگلی از خوشحالی چندبار بالا و پایین پریدو بعد جنگلش را برداشت و به شهر رفت. آدمها وقتی جنگل را دیدند، سماور و قوری برداشتند و آمدند زیر درختها، چایی دم کردند و خوردند. به ناخدا هم دادند. بچهها هم از درختها بالا رفتند و میوه چیدند. بعد به شاخهی درخت ها

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 457صفحه 5