مجله خردسال 463 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 463 صفحه 5

محمدرضا شمس قورباغه و ماه شب بود، قورباغه خسته بود. میخواست بخوابد اما نور ماه توی برکه افتاده بود و نمیگذاشت او بخوابد. قورباغه سرش را بالا گرفت و داد زد:«آهای... ماه کمی آنطرفتر برو! نورت نمی گذارد من بخوابم!» ماه صدای قورباغه را نشنید. قورباغه دوباره داد زد:«ماه! ماه! با تو هستم کمی آن ورتر برو!» ماه باز هم صدایش را نشنید. قورباغه عصبانی شد. زبان درازش را پرت کرد طرف ماه و او را پایین کشید و قورتش داد. ماه توی گلوی قورباغه گیر کرد. شب بدون ماه شد. پایین آمد و به قورباغه گفت:«ماهم را بده!» قورباغه خواست بگوید؛ کدام ماه! من ماهی ندیدم، که یک دفعه، گلویش قورقور باد شد! همهجا روشن شد. شب ماه را دید. از قورباغه پرسید:«چرا این کار را کردی؟» قورباغه گفت:«چیکار کنم؟ هرچه به او گفتم برو آنورتر، نرفت!» شب گفت:«برای این که گوشهایش سنگین است و خوب نمیشنود.» شب، ماه را از قورباغه گرفت و در گوشش گفت:«کمی برو آنورتر، نورت نمیگذارد قورباغه بخوابد!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 463صفحه 5