مجله خردسال 259 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 259 صفحه 8

فرشته­ها یک روز پدرم به خانه آمد و گفت: «عمه جان یک دختر کوچولو و ناز به دنیا آورده است !» من و مادرم خیلی خوش­حال شدیم و همراه پدرم به دیدن دختر کوچولوی عمه­جان رفتیم. از پدرم پرسیدم: «اسم دختر عمه­جان چیست؟» پدر گفت: «اسم او را معصومه گذاشته­اند.» پرسیدم: «معصومه یعنی چی؟» مادرم گفت: «معصومه یعنی دختری که گناه نمی­کند، این اسم هم معنی قشنگی دارد و هم نام خواهر امام رضا (ع) است.» پدر گفت: «و جالب این که معصومه­ی عمه­جان! درست روز تولد حضرت معصومه (س) خواهر امام رضا (ع) به دنیا آمده است.» وقتی به خانه­ی عمه­جان رسیدیم. معصومه خواب بود. او خیلی خیلی کوچولو بود و آرام در خواب می­خندید. مثل فرشته­ها.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 259صفحه 8