مجله خردسال 259 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 259 صفحه 19

آب شده! ببین!» گفت: «این اشک من است.» گفت: «چرا گریه کردی که اشک تو خانه­ام راخراب کند؟» گفت: «تقصیر است. عطسه کرد و مرا انداخت پایین.» گفت: «تقصیر است. رفت توی دماغ من و من عطسه­ام گرفت. گفت: «کدام ؟» و به دوروبر نگاه کردند. افتاده بود لای علف­ها. او را دید. گفت: «سلام! دوست من!» گفت: «سلام جان! می­خواستم به خانه­ی تو بیایم که رفتم توی دماغ !» گفت: «حالا که خانه­ام پر از آب شده کجا برویم؟» گفت: «به لانه­ی من!» ، و را برداشت و پرید و رفت توی لانه. هم دوباره مشغول برگ خوردن شد. و و توی لانه نشستند. گل گفتند و گل شنیدن. خوراکی خوردند و خندیدند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 259صفحه 19