مجله کودک 15 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 15 صفحه 26

یوحنّا، وقتی که 9 ساله بود، پدرش به یک مسافرت طولانی رفت. اوائل هر از چند وقتی نامه¬ای از سوی پدر برای او و مادرش می¬آمد ولی پس از مدتی تعداد نامه¬ها کمتر و کمتر شد. مادر، هر وقت دل یوحنّا برای پدر تنگ می¬شد او را در آغوش می¬گرفت و همین¬طور که موهای خرمایی رنگ و لختش را نوازش می¬کرد برایش قصۀ مردی را تعریف می¬کرد که محبوب همۀ مردم زمان خودش بود. همان پیامبر خدا که در گهواره سخن گفت و بعدها کور شفا داد و مرده زنده کرد. یوحنّا از کودکی به قصه¬های مسیح علاقه داشت و تنها چیزی که می¬توانست دلتنگی جای خالی پدرش را از یادش ببرد، شنیدن یکی از قصه¬های حضرت عیسی، پیامبر بزرگ خدا بود. یوحنّا از این که او و خانواده¬اش از پیروان حضرت عیسی هستند، خیلی خوشحال بود. او تا آنجا که می¬توانست سعی می¬کرد دستورهای پیامبرش را در زندگی اجرا کند. یوحنّا وقتی بزرگتر شد. یک روز مادرش برایش قصه¬ای تعریف کرد که قصۀ حضرت مسیح نبود. قصه مرد دیگری بود که خیلی بعد از مسیح زندگی می¬کرده، اما او هم مثل خود یوحنّا از دوستداران و پیروان حضرت مسیح بوده. یوحنّا آن مرد را به خوبی می¬شناخت. قشنگ¬ترین هدیه¬ای که او گرفت صلیبی است که همان مرد به مناسبت روز تولدش به او هدیه داده و او هنوز آن صلیب را همیشه به گردن دارد. مادر برای یوحنّا تعریف کرد. یک روز که عده¬ای زورگو و قدرت¬پست برای به دست آوردن خاک سرزمینمان به مردم بی¬پناه با توپ و تانک و هواپیماهای جنگنده حمله کردند، آن مرد نتوانست، این ظلم و جور را ببیند و عکس¬العملی نشان ندهد. به همین خاطر او به همراه مردان دیگری که آنها هم نتوانسته بودند ساکت بنشینند؛ کرد و ترک و فارس و لُر و بلوچ، مسیحی و کلیمی و مسلمان و زرتشتی به جنگ دشمن ظالم رفتند. آنها جان خود را فدای عقاید بزرگشان کردند. درست همان کاری که حضرت مسیح انجام داد. نتیجۀ اخلاقی این داستان برای یوحنّا این بود که در هر دوره¬ای می¬شود مثل حضرت مسیح زندگی کرد فقط لازم است که راه او را بشناسیم و به دستورات او عمل کنیم. یوحنّا این روزها دیگر بزرگ شده و اگر چه هنوز دلش برای پدرش تنگ می¬شود، اما در ته دل خوشحال است؛ از این که او فزند همان مردی است که سالها پیش مادر داستانش را برای او تعریف کرد. یوحنّا پسر یک شهید است...

مجلات دوست کودکانمجله کودک 15صفحه 26