مجله کودک 45 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 45 صفحه 31

در کره، یک بنای یادبود هست که مخصوص بچههای جنگ است. سقف این بنا به نشانیه کودکان بیخانمان، گرسنه و مریض و قربانی جنگ ساخته شده که برای آنها سرپناه باشد. امان: فکر کنم لازم نباشد که من در مورد جنگ افغانستان مستقل شوشد. بد جنگ داخل در گرفت. اسم طالبان را که شنیدهاید؟ بعد هم که آمریکا به افغانستان حمله کرد. بچههای افغانی هم سن و سال من ، زندگی خوشی نداشتهاند. آنها در خود جنگ متولد شدهاند. خیلی از افغانیها به ایران مهاجرت کردند. مثل من و خانواده ام که الان در شهر مشهد در ایران زندگی میکنیم. پدر من در افغانستان استاد دانشگاه بود، ولی حالا در ایران کارگر ساختمان است. دوست دارم دوباره به کابل برگردم. زهرا: تازگیها هم آمریکا، کره شمالی، عراق و ایران را تروریست معرفی کرده. پدر من همیشه میگفت، تروریست اصلی خود آمریکاست. فکرش را بکن. فقط من نیستم که پدرم را به خاطر جنایتهای آمریکا از دست دادهام. میسونگ، امان و خیلی بچههای دیگر، قربانی این حملات شدهاند. توستی: در رواندا، عدهای از سازمان ملل آمدهاند و«جنبش بجات بچههای جنگ» را تشکیل دادهاند. شعار این جنبش این است که جنگ بازی نیست و بچهها هم عروسک خیمه شببازی نیستند. ماکا: در اردوگاه ما هم یک مسابقه نقاشی برگزار شد با عنوان«در جنگ چه دیدهاید؟». در طول زمستان اردوگاه خیلی سرد بود. وقتی هواپیماهای روسی بالای ارودگاه به پرواز در میآمدند، صدای گریه بچهها از چادرها بلند میشد. نقاشیها را در مدرسه اردوگاه میکشیدیم، کلاسمان یک چادر بود! ساداکو: یک کتاب بسیار معروف در مورد بمباران اتمی هیروشیما نوشته شده است که قهرمان آن، هم اسم من است. ساداکو در جریان بمباران، سرطان خون گرفته است ودر بیمارستان، میفهمدکه یک باور قدیمی ژاپنی وجود دارد که میگوید هر مریضی هزار درنای کاغذی دست کند، شفا مییابد. ساداکو به محض این که هزارمین درنا را میسازد، میمیرد. بچهها هر سال در سالگرد بمباران، درناهای کاغذی زیادی میسازند. پدر من و صدها هزار نفر دیگر در جنگ شهید شدهاند، اما هدفشان صلح و عدالت بود. اما من میدانم که در دنیای آدمهای قدرتمندی هم هستند که ارزش صلح را نمیفهمند. گیزلا: آدمهایی که فقط به خودشان و مرزهایشان و اسباببازیهای جنگیشان فکر میکنند. اما به قول توستی جنگ بازی نیست...! امان: بچهها دعا کنید که من و خانوادهام دوباره به افغانستان برگردیم. به همان خانه و همان شهر و همان کشور.... به سرزمین خودم!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 45صفحه 31