مجله کودک 167 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 167 صفحه 9

9 باید زود بروم . قورقور برای جشن تولد امشب هدیه ام هنوز آماده نیست.پروانه پرسید ، خب چی می خوای هدیه بگیری؟ آقا قورباغه گفت : قورقور یک جفت کفش سبز و بعد قورقوری کردو شلپ شلوپ کنان توی برکه فرورفت. پروانه گل گلی ، پرواز کرد و رفت تنه درخت کهنه ای پیدا کرد و رویش لم داد تا بال هایش خشک شود اما در همین هنگام ، صدای خاله جیرجیرک آمد که جیرجیرکنان می گفت: هی پروانه مواظب باش روی هدیه ام نشسته ای ! خراب می شود. برای جشن تولد امشب است و بعد با عجله هدیه اش را از زیر بال های پروانه ، بیرون کشید . پروانه گفت . حالا چه چیزی هدیه خریدی؟ خاله جیرجیرک گفت : یک جفت کفش آبی ، پروانه گفت : اوه توهم ! چرا همه یک جور هدیه خریدند. خیلی بداست همۀ هدیه ها مثل هم است . اما خاله جیرجیرک گفت : اگه بفهمی تولد چه کسی است این حرف را نمی زنی. پروانه گفت : خب تو بگو تولد کیه. خاله جیرجیرک گفت : تولد هزارپاست . اگرخواستی تو هم می توانی بیایی. می خواهیم برایش یک تولد حسابی بگیریم. اما اگر می خواهی هدیه ات با بقیه فرق داشته باشد ، می توانی چند جفت جوراب بیاوری و بعد خاله جیرجیرک جیرجیرکنان درحالی که هدیه اش را زیربغلش زده بود ازآنجا رفت. پروانه با خود گفت : فکر بدی هم نیست . بعدوقتی هزارپا را با آن همه کفش وجورابهای رنگارنگ تصورکرد،ازخنده روده برشد. □ افسر جزء ارتش آلمان - محل خدمت کیل - سال 1944 سرمای سخت دریای بالتیک درفصل زمستان ، نیروهای نظامی را وادار به پوشیدن لباس های ضخیم وگرم می کرد . تصویر یک افسرجزء ارتش آلمان را می بینید که برای محافظت ازسرما ، از چنین یونیفورمی استفاده کرده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 167صفحه 9