مجله کودک 178 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 178 صفحه 9

همین که آنها وارد خانه شدند . موش شهری سبد بزرگی پر از خوراکی آورد و جلوی موش روستایی گذاشت. در سبد تکّه­ای نان تازه ، مقداری عسل و کشمش دیده می­شد. موش روستایی که از دیدن آن همه خوراکی­های خوشمزه و رنگارنگ دهانش از تعجّب بازمانده بود ، به یاد زندگی سادۀ خودش در روستا افتاد و با حسرت آه کشید هر دو با خوشحالی شروع به خوردن کردند. امّا هنوز لقمّۀ اول از گلوی آنها پایین نرفته بود ، که در اتاق با سروصدا باز شد و یک نفر به داخل اتاق آمد . موش شهری غذا را رها کرد و گفت :«زودباش فرار کن رفیق که صاحبخانه آمد!» هر دو موش از جا پریدند و دوان دوان خودشان را به سوراخ تنگ و کوچکی در گوشۀ اتاق رساندند و به زور توی آن پناه گرفتند . چند دقیقۀ بعد آدمیزاد از اتاق بیرون رفت و آنها نفس راحتی کشیدند و دوباره سر سبد غذا برگشتند. اما این بار هم هنوز یک لقمه از گلویشان پائین نرفته بود ، که دوباره در اتاق باز شد و یک نفر دیگر به درون اتاق آمد. موشها دوباره ظرف غذا را رها کردند و با ترس و لرز به سوراخ پناه بردند . وقتی که آدمیزاد از اتاق بیرون رفت و موشها از سوراخ خارج شدند ، موش روستایی رو به موش شهری کرد و گفت :« گوش کن رفیق! درست است که تو در خانۀ اشرافی زندگی می­کنی و خوراکی­های خوشمزه و رنگارنگ برای خوردن داری ! امّا این زندگی پر از ترس و خطر است و من نمی­توانم با ترس و خطر زندگی کنم! برای من همان مزرعۀ خاکی با چند تا دانۀ گندم خیلی بهتر است ، چون در آن از ترس و خطر خبری نیست !» این را گفت و از موش شهری خداحافظی کرد و به روستا برگشت . گیاه سوسن، نوعی ساقه در زیرزمین تولید می کند که به ان ریزوم یا ساقه زیرزمینی گفته می شود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 178صفحه 9