
یک قصهی آسمانی
عباس قدیر محسنی
ابرهای سیاه تمام آسمان را گرفتند. همه جا تاریک شد . باران بارید. تند و سریع. آدمها فکر کردند رگبار است، زود بند میآید. بند نیامد.
یک روز بارید، دو روز بارید، سه روز بارید.
چهل روز باران بارید و بند نیامد. آن همه جا
را گرفت. آدمها توی آب فریاد میزدند،
کمک میخواستند و یکییکی غرق میشدند.
هیچکس به هیچکس کمک نمیکرد. فقط تعداد کمی از آدمها توانستند با زحمت روی یک
جزیره کوچک بروند. تنها جزیره کوچک وسط
آبها، که بین سیاهیها آرام آرام تاب میخورد
و میچرخید.
آدمها روی جزیره با ترس و وحشت به
یکدیگر و به اطراف نگاه کردند همه جا پر از آب
بود. یکی از مردها دستهایش را دور دهانش
گذاشت. فریاد زد کمک خواست. بقیه هم
مثل او داد کشیدند. زنها و بچهها جیغ زدند. هیچکس صدای آنها را نشنید. آن قدر فریاد
زدند که بیحال شدند و روی جزیره افتادند.
نام خودرو: لوتوس الیزه
کشور سازنده: انگلستان
حداکثر سرعت: 202 کیلومتر در ساعت
انتقال نیرو: 5 دنده - دستی
مشخصات کلی بدنه: بدنهی آلومینیومی و
کامپوزیت - دو در
مجلات دوست کودکانمجله کودک 258صفحه 8