مجله کودک 319 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 319 صفحه 34

زانوان زن لرزید و غم چهره اش را پوشاند . آهسته به راه افتاد . دلش گرفته بود . دوست داشت های های گریه کند . جلوی خانۀ علی (ع) ایستاد . آهی کشید و به خانه ساکت و خلوت چشم دوخت . اشک در چشمانش حلقه زد به دیوار گلی و ساده خانه تکیه کرد . زنجیر در را گرفت و صورتش را به در چسباند و بغضش ترکید . کبوتری که روی دیوار نشسته بود ، پرید و اوج گرفت . لحظه ای بعد زن سر برداشت و به پنجرۀ چوبی بسته ای که گرد و غبار بر آن نشسته بود ، نگاهی کرد و با تأسف سری تکان داد . زن باید به خانه اش می رفت . نگهبانی از روبه رو می آمد . زن نقابش را بر چهره انداخت و به کوچۀ بعدی پیچید . از کنار خانۀ میثم به طرف شط رفت . نخلستان ، ساکت و آرام بود . آواز قورباغه ها از کنار فرات به گوش می رسید . زن ایستاد تا استراحت کند . مشک آب را روی دوشش گذاشت و راه خود را از میان باغی کج کرد تا زود به خانه برسد . باغ تاریک و ترسناک بود . ماه چون داسی بر نوک درختها چسبیده بود و پابه پای زن در حرکت بود . وارد باغ بعدی شد و کنار پرچین و حصار آن به راه افتاد . صدایی آمد . زن ایستاد . دو نفر پچ پچ می کردند . زن مشک را بر زمین گذاشت و گوش تیز کرد . صدای بچگانه ای پشت دیوار باغ به گوش می رسید . زن ، خود را به حصار رساند ، با خود گفت : « این موقع ، این بچه ها اینجا چه کار می کنند ؟ » صدایی آمد : « داداش ، من گرسنه ام! » - صبر داشته باش ابراهیم . S مثل Snakes [مارها] : موجودات لوله ای شکل ، بلند با بدنی نرم ، مارها را تشکیل می دهند که خود در گروه خزندگان قرار دارند . آنها در همه جا به غیر از

مجلات دوست کودکانمجله کودک 319صفحه 34