مجله کودک 347 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 347 صفحه 9

به خودش گفت: «وای... چه روز سخت و وحشتناکی است!» اما چاره-ای نبود. او مهمان­نواز بود و نباید به مهمان­های غریبش جواب «نه» می­داد. فوری خورجین خود را برداشت. وسایلش را در آن ریخت و آن را بر شانه­اش انداخت. - برویم. خانه­ی من خانه­ی شماست! در راه، لوط به آن­ها گفت: «اما شهر ما مردم نادرست و بدی دارد!» فرشته­ها جوابی ندادند. آن­ها، آرام و نرم، به دنبال او قدم می­زدند. راهِ خانه خلوت بود. لوط آرام­تر راه می­رفت؛ او می­خواست زودتر شب بشود تا از دروازه­ی شهر بگذرد. او دوست نداشت که نگاه هیچ کس به مهمانهایش بیفتد. در راه دوباره حرف­هایش را تکرار کرد. - شما از آدم­های بدجنس نمی­ترسید. آن­ها اگر شما را همراه من ببینند، به سراغتان می­آیند و آزارتان می­دهند. بر لب فرشته­ها فقط سکوت بود. هوا تاریک شد. چشم آسمان را ابرهای سیاه پر کردند. لوط و مهمانهایش از دروازه گذشتند و به خانه رسیدند. همسرش تا مردها را دید آهسته از لوط پرسید: «این مردها غریبه­اند؟ من تا به حال در این­جا ندیده بودمشان. از ما چه می­خواهند؟!» لوط با بی­حوصلگی گفت: «آنها مهمان ما هستند. زودتر به دخترانم بگو برایشان غذا آماده کنند... (ادامه دارد) نام جاندار: صدف هارپ اندازه: حدود 60 میلی­متر گستردگی: اقیانوس هند و آرام زیستگاه: سواحل شنی تا عمق سه متر تغذیه: مهره­داران کوچک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 347صفحه 9