مجله کودک 348 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 348 صفحه 13

آبا مجتبی:«ببین، ببین چقدر چیزی براتخریدم، یک کیسه پر از هرچی که دلت می خواست، تا الان کلی هم تو خرج.... افتادم، بارک الله، دختر خوبی باش و حرف گوش کن، خیلی دیر شده، کاری نداره که، نمی دونم چرا داشتی این جوری می­کردی؟... حالا دیگه اینارو ول کن، بعداً بخورشان جانم، الان پاشو کارمون رو تموم کنیم،تازه قبل از این که برم سرکار شماهارو باید ببرم برسونم تا خونه...» آقا مجتبی صحبت می کرد و شادی هله هوله می خورد.... یکی پس ازدیگری ، یکی که تمام می­شد دست اش داخل کیسه می­رفت و یکی دیگر در می­آورد. آب نبات بعدی را که از داخل کیسه بیرون کشید به این معنی بود که حداقل باید بیست سی دقیقه دیگر معطل بمانیم تا لیسیده شود و همین جا بود که صبر آقا مجتبی تمام شد و ... آقا مجتبی: «اینارو ول کن دیگه، بعداً توی خونه بخور...» و شادی خانم هم به ترفند بسیار کار ساز خود متوسل شد، یعنی گریه و جیغ. اما از آنجا که تجربه نشان داده معمولا عصبانیت کاری از پیش نمی­برد و در بسیاری ازمواقع بهترین راه حل، راه حل مسالمت آمیز است آقا مجتبی را به کناری کشدیم و آرام اش کردم و وقتی عصبانیت اش فروکش کرد از او خواستم تا برود و با دخترش به نرمی صحبت کند. چنان نرم و لطیف که بتواند بالاخره دل او نرم کند و راضی به همکاری شود. آقا مجتبی مدت زیادی با شادی صحبت کرد. آقا مجتبی: «... قربونش برم، دیگه دهن بابا کف کرد، دیگه فک­ام درد گرفته بابا، آ بارک الله دختر خوب،حالا دیگه بریم بقیه قصه رو بگیریم؟» شادی: «نوچ» وقتی قرار است که کاری انجام نشود، خب انجام نمی­شود، حالا بهترین کار، گذاشتن دوربین داخل کیف و دویدن... به طرف محل کار است. آقا مجتبی از من و همه بچه­ها به خاطر اینکه این جوری شد عذرخواهی می­کند، اما من فکر می­کنم هر جور که بشود، یک قصه از زندگی است و قصه های زندگی، همیشه همانی نیستند که ما می­خواهیم اتفاق بیفتد، مگر نه! Ÿ نام جاندار: اختاپوس حلقه آبی Ÿ اندازه : حدود 10 سانتی متر اطراف بدن Ÿ گستردگی: استرالیا Ÿ زیستگاه : عمق 40 متری آب Ÿ تغذیه : سخت پوستان کوچک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 348صفحه 13