مجله کودک 350 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 350 صفحه 3

درد دل یک کودک پدر من پرستار است. او در یک بیمارستان بزرگ کار می­کند. پدر من کارش را خیلی دوست دارد. با اینکه پدر من بیشتر شبها بی­خواب می­ماند و در بیمارستان به مریض­ها رسیدگی می­کند ولی هیچوقت خسته نمی­شود. او وقتی از سرکار برمی­گردد با خوشرویی و خنده مرا بغل می­کند و با هم بازی می­کنیم. بعضی وقتها که پدرم سرکار است من با مادرم به محل کار پدرم می­رویم و از مریض­ها عیادت می­کنیم. پدرم می­گوید به عیادت مریض رفتن ثواب دارد. پدرم می­گوید سلامتی بزرگترین نعمتی است که خدای مهربان به ما هدیه داده است. ما باید مراقب سلامتی خود باشیم تا هیچوقت مریض نشویم. امیرعلی احمدیان 5 ساله از تهران عروسک قشنگم عروسکم قشنگه موهاش طلایی رنگه چشاش به رنگ دریاست لباش به رنگ گلهاست موهاش خیلی بلنده همش داره می­خنده خوشگله مثل ماهِه عروسک «الهه» الهه خوشبختی از تهران حسن فلاحی/ از تهران محمدعلی بیات دعوای دو پرتقال در باغی دو درخت پرتقال در کنار هم روییده بودند. این دو درخت سال­ها با خوشی در کنار هم زندگی کردند. تا اینکه هر دو درخت در یکی از سال­ها به شکوفه نشستند و در فصل پاییز میوه دادند. این میوه­ها پرتقال بود. در یکی از روزها این دو پرتقال با هم جرّ و بحث کردند. می­دانید بر سر چه؟ بر سر کوچکی و بزرگی. حال من قسمتی از این جرّ و بحث را می­گویم. من بزرگم ولی تو کوچکی، برو بابا فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه. اگر یک مشت به شکمت بزنم تمام دل و روده­ات خونی می­شود و... . خلاصه سرتان را درد نیاورم دعوای آن­ها بالا گرفت. ناگهان پرتقال بزرگ­تر عصبانی شد و مشتی به شکم پرتقال کوچک­تر زد و آنقدر ضربه­ی او محکم بود که پرتقال کوچک­تر از شاخه درخت کنده شد و به زمین افتاد و از وسط نصف شد و به زمین افتاد و از وسط نصف شد و پرتقال بزرگ­تر دید که تمام بدن و دل و روده­ی پرتقال کوچک­تر خونی شده بود. پرتقال بزرگ­تر از اینکه بی­رحمانه دوستش را زده بود ناراحت بود و گریه می­کرد و به خود می­ گفت: چرا آنقدر محکم زدم که تمام دل و روده­اش خونی شد؟ در حالی که او نمی­دانست او یک پرتقال معمولی نبوده بلکه یک پرتقال خونی بوده است. ابوالفضل زارع کلاس دوم راهنمایی از تهران علی داودآبادی/ کلاس پنجم/ از داودآباد نام جاندار: کوسه آفتاب­خوار اندازه: حدود9 تا11 متر گستردگی: همه آبهای جهان زیستگاه: آبهای سرد و گرم بیشتر نقاط جهان تغذیه: سخت پوستان کوچک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 350صفحه 3