مجله کودک 390 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 390 صفحه 15

آرد می کنم، نون می پزم تا بخورم!» کولیا هیچ حرفی نزد.چون می دانست که اگر جواب شوریک را بدهد، او لجبازی می کند و بلندتر آواز می خواند. بالاخره بعد از مدّت کوتاهی، شوربیک خسته شد و وِرد جادویی اش را تمام کرد. آن وقت لنگه کفش کهنه اش را به داخل استخر پرتاب کرد و با نخی که در دست داشت، آن را دوباره به طرف خودش کشید. بعد ، کفش را از توی آب در آورد و یک بار دیگر به وسط استخر پرتاب کرد. این بار شوریک سعی کردگالش کهنه را به یک سنگ بزرگ . که از آب بیرون زده بود، گیر بدهد. کولیا، برای یکی دو دقیه ساکت ماند و چیزی نگفت . اما بعد با ناراحتی زیاد، سرِ شوریک فریاد کشید: -از این جا برو شوریک! تو همة ماهی ها را فراری دادی! شوریک با خونسردی خندید و گفت: -توهیچ وقت نمی توانی اینجا ماهی بگیری. چون من تمام ماهی های استخر را جادو کردم! شوریک، این را که گفت، برای بار سوم گالش کهنه را به وسط استخر پرتاب کرد. کولیا، که خیلی عصبانی شده بود، دیگر طاقت نیاورد و از جا بلند شد. یک چوب بلند برداشت و به طرف شوریک رفت.شوریک، مثل یک خرگوش فرز و چابک ، به عقب جست و فرار کرد.همان طورکه می دوید، گالش کهنه را هم پشت سرش روی زمین می کشید وبا خود می برد. از این که کولیا نتوانسته بود اورا بگیرد. خیلی خوشحال بود. (ادامه دارد) Ÿ موضوع تمبر: طراحی هنری Ÿ قیمت : 3 واحد Ÿ سال انتشار: ندارد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 390صفحه 15