مجله کودک 403 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 403 صفحه 3

زنگ مدرسه من اول ماه مهر ، بسیار احساس خوش حالی وشادی میکنم. از این که دوباره میتوانم دوستانم ، مدیر ، ناظم، معلمان سال های گذشته را ببینم. خیلی خوش حال هستم. صدای زنگ مدرسه . صدای بچه ها، بوی کتاب های نو ، پوشیدن مانتوی جدید ، کیف ودفتر مدرسه ، صف بستن درحیاط مدرسه برایم دوست داشتنی و دل نشین است. من امسال کلاس پنجم هستم و ارشد مدرسه می شویم . وقتی بچه های کلاس اول را می بینم که آن ها بعضی شاد وخندان وبعضی نگران هستند . مرا به یاد دوران خودم می اندازد که ما هم الفبا بلد نبودیم. ولی من زیاد نگران نبودم . چون مادرممعلم کلاس اول بود ومعلم مهربانم بود. من خاطرات خوب مدرسه وبوی ماه مهر را هرگز فراموش نخواهم کرد. آغاز سال تحصیلی را به همة معلمان و بچه ها تبریک میگویم وامیدوارم سال پر بار وخوشی برای همه باشد. الناز جدی کلاس پنجم از تهران دبستان شهید دیانت پور ماه عشق و دوستی وقتی می­گوییم ماه مهر .به ذهنمان ماه محبت و دوستی می آید ولی از نظر من ماه مهر. ماه عشق به معلم روزاولی که وارد مدرسه شدم . فهمیدم واقعاًًً عاشق مادرم هستم و دل کندن ازاو برایم چقدر سخت ومشکل است .اما بعد از دقایقی وقتی خانمی به عنوان آموزگار واردکلاس شد تمام آن حس ومحبت مادری به او انتقال یافت و همانطور کهمی گفتندمدرسه خانه دوم ماست من میگویممعلم مادر روحماست. چون باتمم وجودش به ما درس زندگی ، ادب وعشق می آموزد . پس ماهمهر ،ماه عشق است است . عشق به دوستی های اولیه ، دوستی هایی که گاه سالیان دراز به همان زیبای یو بی ریایی ادامه می یابد. عشق به میز ونیمکتو عشق به تخته سیاه . حتی یاد آوری سرزنش های فراشمدرسه به خاطر شطینت هایکودکانه مان هم بسیار شیرین و دلچسب است وتاعمر داریم در ذهنمان باقی میماند و با خاطر خوش از آن یاد می کنیم. هنوز هموقتی ماهمهر نزدیک می وشد من درحرکات مادرم می خوانم که به یاد آن روزها اشک در چشمانش حلقه می زند وهمیشه میگوید : قدر این روزها را بدانید.زیرا دیگرهیچ وقت تکرار نخواهند شد .زیرا بدون دغدغه خاطر با دوستان خود پشت یک میزو نیمکتمی نشینید وبدون ریا در شادی هاوغم های یکدیگرشریک می شوید، یعنی دوستی خالصانه که وقتی بزرگتر می شوید دوست هایتان هم محدودتر می شود. محدود به زیبایی پول ، موقعیت اداری، اجتماعی. پس بیاییم قدراین روزهای زیبا و بدون غل وغش وتاب را بدانیم و لحظه لحظه ی آنها را به خاطر بسپاریم. مهتاب علیزاده فهیمی - مدرسه نوشیروان از تهران شروع پاییز کم کم حال و هوای تازه ای وارد شهر می شود . حال و هوای صف های توبوس که مملو زا دانش آموزان مدرسه است. بوی کیف وکتاب نو. بوی لقمه نان و پنیر وگردوی تازه که مادرم با عشق وصفا برای زنگ تفریح ام آماده میکند. اماامسال برای من این حال وهوا تازگی ندرد چیزی که عجیب است. این حس بزرگتر شدن ، ازدبستان و دوره ی کودکی فاصله گرفتن است .اینکه به جای یک معلم . چندین معلم خواهم داشت . حالا من وارد دوره نوجوانی خواهم شد. احساس می کنم خانواده ام هم روی مسئولیت پذیری من بیشتر حساب میکنند. در مهر ماه به جای دیر بلند شدن ازخواب باید سحر خیزی راتمرین کنم و به جای بعد از ظهرها داغ تابستان ، تکلیف و مشق و پاییز را پیش رو دارم . امامن عاشق خستگی بعد از انجام تکلیفم. کیمیا داودی اول راهنمایی از تهران دیانا سلکی /9 ساله/ ازتهران نادیا سلکی/ 7 ساله/ از تهران Ÿ موضوع تمبر: طراحی نشانه سازمان ILO چین Ÿ قیمت : 40 واحد Ÿ سال انتشار : 1997

مجلات دوست کودکانمجله کودک 403صفحه 3